چاپ شده درمجله ی نقد فیلم

اِد آرایشگر است. وظایف‌اش را تمام و کمال انجام می‌دهد. شکایتی نمی‌کند و اصولا کم حرف می‌زند. مرسو (بیگانه‌ی کامو) در یک اداره کار می‌کند. کارهایش را در اداره به‌درستی انجام داده. شکایتی نمی‌کند و اصولا کم حرف می‌زند. نه اِد آرایشگر است، نه مرسو کارمند اداره…هریک از آنها

چاپ شده درمجله ی آکادمی هنر/ فیلموسوفی

در اغلب فیلم های هالیوودی، خشونت امری است جسمانی که با فریاد، وحشت، پاشیدن خون، بریده شدن پوست و قطعات بدن و یا با صحنه‌های مشمئزکنندة حیوانات و حشرات خود را نشان می‌دهد.می‌توان گفت خشونت‌های بازنمایی شده در فیلم‌های هالیوودی بازنمایشی فرمی و ظاهری در تصاویر هستند. خشونت‌های ظاهری که برای تزئین فیلم به وجود می ‌آیند. هدف از نشان دادن این نوع خشونت ها در اکثر فیلم‌های هالیوودی، جذب

چاپ شده در مجله ینقد فارسی

images/stories/rooz/naghd/250/The-Graduate/4-The-Graduate.jpg

فارغ‌التحصیل (به انگلیسی: The Graduate)‏ فیلمی است ساختهٔ مایک نیکولز در سال ۱۹۶۷. فیلمنامهٔ این فیلم را کالدر ویلینگهام و باک هنری بر اساس رمانی به همین نام نوشتهٔ ریچارد وب نوشته‌اند. نقش‌های اصلی فیلم را آن بنکرافت و داستین هافمن بازی می‌کنند. داستان فیلم دربازهٔ بنجامین بردداک (با بازی هافمن) است که به تازگی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و اسیر وسوسهٔ زنی مسن‌تر از

چاپ شده در مجله یانسان شناسی و فرهنگ
عشق از مناقشه برانگیزترین مفاهیم بشری می باشد و هنر سینما در طول تاریخ خود به طرق گوناگون،خواستار بازنمایی این مفهوم بوده است.یکی از این بازنمایی ها در آثار کیم کی دوک(کارگردان معاصر کره جنوبی)می باشد.
در فیلم های او علاوه بر فضای مملو از سکوت و تصاویر شاعرانه که به نوعی اشاره ای ست به مضمون عشق و دوست داشتن،روابط خاص میان شخصیت ها نیز روی این نکته تاکید دارد.روابطی که به مثابه ی سلوکی غریب در زندگی مدرن وصنعتی شده ی زمان ما محسوب می شود.
عشقی که او در آثارش به تصویر می کشد برامده از تعالیم بودا و آموزه های ذن می باشد.  بودیسم با فراتر رفتن از اشتراک اندیشه و تفکر میان انسان ها(من می اندیشم ،پس هستم)به تجربه ی  مشترک"رنج" میان موجودات دارای شعور پناه

چاپ شده در کافه نقد سینمایی

سامورایی فقط شمشیرزنی و قدرت بدنی نیست…
توجه به وجوه تمایز و داشتن حداقل یک ویژگی بارز در هریک از هفت سامورایی،خود دورنمایی ست از مکتب سامورایی و این که سامورایی صرفا توانمندی بدنی،قوای جسمانی و مهارت شمشیرزنی نیست.به عنوان مثال زمانی که یکی از افراد در بدو تشکیل گروه، فرد دیگری را می یابد به این نکته اشاره می کند :”شمشیرزن ماهری نیست اما خوش اخلاق و خوش مشرب است،یک دوست واقعی و رفیق در بدبختی ها…”
همین طور سامورایی دیگری که دعوت فرمانده را می پذیرد تنها یک دلیل ذکر می کند:”از اخلاقتون خوشم اومد-خیلی از دوستی های پایدار اتفاقی و تصادفی رخ می دن”
شخصیت پردازی هریک از سامورایی ها فضاسازی خاصی به فیلم داده و روایت را به شیوه ش خاص خود پیش می برند،مانند پازل هایی که در کنار هم

 

چاپ شده درمجله ی هنر و ادبیات مرور

سال1958 در سینمای ایتالیا و مخصوصا سینمای فلینی،سالی ست که نئورئالیسم علاوه بر موقعیت و شرایط بد اقتصادی و پرداختن به محیط ها و مردمان فقیرنشین و نشان دادن ویرانی و خرابی های برجای مانده از جنگ های جهانی،به درون آدم ها و شخصیت های گرفتار در این شرایط هم نفوذ می یابد.نئورئالیسم،دیگر برآمده از محیط و جنگ و صلح اندیشی های مدرنتیه و شکست های ایتالیا و ویران شدن خانه ها نیست، نئورئالیسم از عینیت به

چاپ شده درآکادمی هنر

وانهادگی مفهومی است که به شکل فردی از ابتدای خلقت انسان همراه او بوده است و در جوامع بدوی در مفهوم فردیت و تمایل به احساسات یاس و ناامیدی معنا شده است. توجه بیشتر به این مفهوم با صنعتی شدن جوامع و رفتن هرچه بیشتر گروه‌های انسانی به سمت مدرنیته رخ می‌دهد تا جایی‌که در سال‌های اخیر این مفهوم با وجود آدمی عجین شده است و بدین ترتیب به علوم انسانی و هنرهای گوناگون ورود پیدا کرده است.

چاپ شده در کافه نقد

اسم فیلم”قاره ی هفتم”نشان از نوعی هیچ کجایی بودن جهانِ فیلم و اتفاقات و انسان های آن دارد.
این تعلق نداشتن مکانی و زمانی فیلم در جزئیات و تکرار روزمرگی ها به خوبی دیده می شود.چنان که گویی داستان بشریت در بستر جهان مدرن روایت می شود و این خانواده،تنها نمونه ای از تمام افراد بشر می باشند.
به عبارتی “قاره ی هفتم”،جایی ست درهیچ کجای جهان و وصف حال همه ی جهان.
وانهادگی انسان در این جهان به خوبی در این فیلم دیده می شود.خانواده با دیگران ارتباطی ندارند و ارتباط شان با خودشان نیز به کلماتی چند و کارهای

چاپ شده در آکادمی هنر/فیلموسوفی 

((گرایش به سمت رسانه به عنوان حوزه‌ی مطالعاتی در دهه‌ی 1920 در ایالت متحده‌ی امریکا آغاز گشت))(هورسفیلد،18،1390) فن‌آوری‌های جدید و وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، سینما و...امروزه مخاطبان بسیار زیادی دارد تا جایی‌که می‌توان گفت در دنیای امروز اساسا هرچه درباره‌ی وقایع بیرون و همسایگان خود و چیزی که چرخه‌ی اطلاعات می‌نامیم از طریق رسانه‌های عمومی به دست آورده‌ایم.

رسانه‌ها با قدرت فراگیر و روش‌های خاص خود ظرفیتی بسیار برای به دست آوردن مخاطبان از قشرهای مختلف جامعه را دارا می‌باشند و می‌توانند در مقیاسی فراگیر بر رفتارهای اجتماعی تاثیر بگذراند.همین موضوع بسیاری از محققان و پزوهشگران را به سمت مطالعه‌ی دقیق درباره‌ی رسانه و کاربردهای در سطح جامعه کشانده است.
در ابتدا نگاه رایج به رسانه نگاهی ابزاری و مبتنی بر فن‌آوری و صنعت بوده است. درواقع رسانه به مثابه‌ی ابزاری محسوب می‌شد که صرفا واسطه‌ای میان انتقال دهنده‌ی پیام و گیرنده‌ی آن(مخاطبان) عمل می‌کرد.
به بیان دیگر این دیدگاه، رسانه را صرفا یک ابزار معرفی می‌کند که منفعل بوده و در دستان تهیه‌کنندگان پیام و انتقال‌دهندگان آن نقش واسطه‌ای خود را

چاپ شده در مجله ی فیروزه

باز و بسته شدن درها و پنجره‌ها ورود به ساحت عشق است و زندگی …

جغرافیای فیلم از میان درها و فضای افقی خانه خود را به بیننده می‌نمایاند. در اولین برخورد با ورود مامور آتش‌نشانی، پیانوی بزرگی دیده می‌شود که یادآور دوران باشکوه دو معلم پیانوی پیر و ورود به رابطه و داستان عشق میان آن‌هاست.

ورود مخاطب به تئاتر شانزه‌لیزه اولین برخورد با دو کاراکتر اصلی فیلم است. این دو کاراکتر بدون هیچ وجه تمایزی با دیگران در سالن اجرای موسیقی نشسته‌اند. طبقه بورژوا و فرهیخته‌ای که یادآور نظم آپولونی نیچه‌ای در زایش تراژدی است. نظم آپولونی‌ای که در نهایت با تصمیمی دیونیزوسی خود و طبقه منتسب به خود را درهم می‌شکند. در ابتدای فیلم، در تمام مدت اجرای کنسرت موسیقی، تاکید بر مخاطبان آن است. همچنین در لایه‌های زیرین