خانه به مثابه ی نماد خویستن. رویکردی روان شناختی که نشان می دهد رابطه ی میان خود و بدنش. تن خود را متناظر با من می داند و آن را به خانه بسط می دهد.
خانه/ ناخانه/ راهروی مشترک/ ایوان تماشا/ خیال و بهارخواب/ گوشه های ابهام/ حیاط/ گریز از مرکز/ خانه های درونی/ روایت باواسطه با تماشای بچهها . بزرگ شدن شان
ساختمان خانه همچون بدن ما بر خاطرات مان از زندگی تاثیر می گذارد و مانند آن ادراک ما را از جهان دستخوش تغییر می کند.
.
متفکر پدیدارشناسی مکس فن مانن تجربه ی معنادار و مطلوب را با چهار وجه وجودی مرتبط می داند: فضای زیسته و روابط انسانی زسته و زمان زیسته و بدن زیسته. حالات وجود زمانمند و مکان مند و بدن مند و اجتماعی که تجربه ای بکپارچه می دهند.
.
تجربه ی زیسته و پدیدارشناسی:
پدیدارشناسی یعنی مطالعه ی تفسیری تجربه های انسانی. هدف آزمودن و روشن کردن موقعیت ها در زندگی هر روزه و معانی تجربه ها همانگونه که خود به خود رخ می دهد. تجربه ی ریسته تجربه ی بی واسطه ی آدمی در زندگی ست.
توصیف پدیدارشناسی درصدد است تجربه ی زیسته را به بیانی متنی دربیاورد. فهم زندگی از بطن جزییات زندگی ست. زیرا تفکر نیم تواند به پس زندگی برود.
c