نقش هایی به یاد:

جست و جوی زمان از دست رفته و بازیافت گذشته موجب غم غربت راوی می شود. غم غربتی که نه تنها با خاطره ارتباطی تنگاتنگ دارد بلکه بحران روجی و بی قراری را به دنیال دارد. خاطره و غم غربت دور روی یک سکه اند و هر یک دیگری را احیا می کنند. نوستالژیا که ان را در زبان فارسی غم غربت ترجمه کرده اند اصلا یک واژه ی یونانی از دو جز بازگشت و درد: یعنی دردی که در فراق از وطن به انسان دست می دهد و او دوست دارد به کاشانه اش بازگردد. دو معنا. 1. معنای پزشکی و آسیب شناختی: که نوعی مالیخولیاست به علت دوری از وطن به فردی دست می دهد( مثلا سعید رد کتاب خواب در باغ گیلاس) این حالت روانی همان غربت زدگی شدید است که فرد مبتلا به اوهام می شود و محیط جدید برایش بیگانه و ناآشناست. با دیگران ارتباط نمی گیرد و به خود پناه می برد. پناه بردن درازمدت و بیش از حد به خود و گذشته مالیخولیا را همراه دارد.( سعید که گذشته ای را نمی سازد بلکه وهمی از آینده ای دروغین می سازد. بغدادی را مجسم می کند آباد و خوش آب و هوا و پر از رفاه و مدرم زیر سایه ی درختان انجیر و بلوط در آسایش زندگی می کنند.) فرد غربت زده در یان نوع نوستالژیا دچار عوارض جسمی و اختلالات معده و تهوع و .. می شود. افرادی که برای اولین بار محیط خانواداگی را ترک یم کنند ممکن است با این علایم روبه رو شوند.( مثلا برای سربازی و ازدواج و دانشگاه و مهاجرت و...) 2. نوستالژیای دیگر در راستانی حرمت گذاشتن به گذشته و زنده نگه داشتن چراغ پرفروغ گذشته است. در این حالت نوستالژیا حالت روانی خاصی ست که انسان آرزو می کند به شرایط گذشته ی خود برگردد. معمولا لحظه های خوب گذشته در خاطر می ماند و زشتی ها و تلخی هایش فراموش می شوند. آدلر می گوید: انسان موجودی ست فراموش‌کار و فاقد حافظه ی تاریخی که خاطرات بد زندگی را به سرعت فراموش می کند.

 

.

 ادبیات عرفانی ایران هم برای هجرت انواعی قایل است: هجرت از بهشت. هجرت از اصل. هجرت از آفتاب و... تقارن تقویم هجری با هجرت و فراق هم معنای نمادین تامل برانگیزی دارد.

.

 درنظر فرد غربت زده امروز بی هویت و بی اصالت است. پس در برابر دیروزی که رو به زوال است یا دیگر نیست باید خاطر اش را بزرگ و زنده نگه داشت. بازگشت به گذشته راهی ست برای فرار از امروز. باید به گذشته ها و ریشه ها بازگشت.

سوزان سانتاگ می گوید: هرچه از عکس بگذرد با گذشت زمان برایمان حالت نوستالژیک پیدا می کند و بنابراین غم غربت با نوعی ارزش همراه است. غم ناشی از ارزش

.

آرتور کوستلر نویسنده ی فرانسوی می گوید: حتی نام ایستگاه های متروی پاریس غم غربت خاصی را در او ایجاد می کند.

.

 گاهی هم بازگشت به گذشته برای فراموش کردن است. او از انچه بر او گذشته است و دوران کودکی خود نفرت دارد. همه ی پل هایی که به گذشته پیوندش می دهد را پست سر خراب کرده است.

.

 کی‌یرکگارد گفته زندگی را فقط پس از آنکه ریستی می توانی توضیح بدهی.

مارکز می گوید: زندگی چیزی نیست که پشت سر می گذاری بلکه روزگاری ست که از آن یاد می کنید.

.

یادهای ما. دیالوگ بین استراگون و ولادیمیر... همه ی صداها.. همین که زندگی کرده اند برایشان بس نیست؟ باید از آن ها بگویند.

.

 دستمال ورنیکا

.

خاطره چیست و تعاریفش... در جستار ان به کارش بردم.

زندگی نامه خودناشت: اعترافات سن آگوستین.  در عصر روشن گری و توجه و تمرکز بر انسان این زندگی نامه و خودنگاشت ها و خاطره ها اهمیت پیدا کردند.  انواع- مضمونی – ایدئولوژیک- در قالب رمان

.

دفرتچه تلفن

.

کافه های پاریس و نویسندگانی که دیگر نبودند.

.

خاطرات کتابی. در کتابی دیگر زندگی کردن. با نویسنده ای دیگر زندگی کردن

.

درباره ی یادداشت نویسی. سارا جرارد. جون دیدون

.

کتابچه ی نویسنده که حکم موادخام را دارد موقتی و سردستی و کوتاه و خط خورده.

نوشتن زیر دوش هم ادامه دارد.

.

عکس و مرگ. عکس و غربت. سوزان سانتاگ

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید