چاپ شده در مجله یانسان شناسی و فرهنگ
عشق از مناقشه برانگیزترین مفاهیم بشری می باشد و هنر سینما در طول تاریخ خود به طرق گوناگون،خواستار بازنمایی این مفهوم بوده است.یکی از این بازنمایی ها در آثار کیم کی دوک(کارگردان معاصر کره جنوبی)می باشد.
در فیلم های او علاوه بر فضای مملو از سکوت و تصاویر شاعرانه که به نوعی اشاره ای ست به مضمون عشق و دوست داشتن،روابط خاص میان شخصیت ها نیز روی این نکته تاکید دارد.روابطی که به مثابه ی سلوکی غریب در زندگی مدرن وصنعتی شده ی زمان ما محسوب می شود.
عشقی که او در آثارش به تصویر می کشد برامده از تعالیم بودا و آموزه های ذن می باشد.  بودیسم با فراتر رفتن از اشتراک اندیشه و تفکر میان انسان ها(من می اندیشم ،پس هستم)به تجربه ی  مشترک"رنج" میان موجودات دارای شعور پناه برده و آن را به عنوان اصلی همگانی مطرح کرده است.
زیرا همگان در نظام کرمه ای به مرگ و پیری و فساد و رنج گرفتار می شوندو هیچ کس از این قاعده مستثنی نیست.رنج در آیین بودا ریشه ای هستی شناسانه دارد،زیرا در جهانی که هر لحظه دارای دگرگونی و تغییر می باشد،همه چیز نیز در هرلحظه در حال دیگر شدن و افت و خیز وبی ثباتی می باشد و این حالت تعلیق برای رسیدن به جایگاهی ثابت،پیامدی جز رنج نخواهد داشت و انسان نیز از جهت نوع زندگی اش از تولد که با رنج همراه است تا حیات و مرگ در رنج فرو رفته است و تنها راه نجات از این رنج،عشق می باشد.
 
در فیلمdreamیک دختر و یک پسر که هر یک به تنهایی زندگی می کنند،از طریق خواب در جهانی فراجهانی به یکدیگر متصل شده اند.پسر به مثابه ی سوژه شناسایی خواب دیده و دختر به مثابه ی ابژه ی پراکسیس به خواب های پسر جامه ی عمل می پوشاند.
در این فیلم ناخودآگاهی و جهانی فرای محسوسات،بستر جهان فیلم را تشکیل می دهد.بستری که متناسب با جهان داستانی فیلم و آموزه های مکتب ذن،بودیسم مبنی بر رهاسازی ذهن و عدم وجود تحلیل و سنجش در ذهن پذیرفته می باشد.
 
پسر و دختر در عشق(یکی از 4فضیلت بودایی)1و نفرت(یکی از 3آفت بودایی)2هضم شده اند.پسر هنوز به معشوق قبلی خود عشق می ورزد و دختر از عشق سابقش متنفر است.به عبارتی آن ها دو روی یک سکه اند.دو روی واقعیتی گنگ که تنها راه نجات شان،درهم تنیدگی شان می باشد.(متناسب با آموزه های بودیسم،راه رهایی از رنج ) به عبارتی رنج، همان ذهن است و رویا،همانطور که از دید مکتب ذن بزرگترین و اصیل ترین رنج آدمی ذهن او می باشد.ذهنی که خود را درگیر تفکر و تحلیل و سنجش می کند.علت رنج عشق است که در نظام کرمه ای3 از  آن به وابستگی یاد کرده اند و راه رهایی از رنج، عشقی والاتر،به بیان بودیسم رسیدن به نیروانا می باشد.
سکوت شخصیت ها در جهانی مدرن و میان صنعت و ماشین های غول آسا و آخرین سیستم آغاز می شود.شخصیت ها در این فیلم با عشق آشنا هستند اما عشقی به غایت غریب و مسکوت...
در این فیلم عشق با مرگ عجین می شود.در آموزه های بودیسم مرگ به نوعی رسیدن به نیروانای محض است.
نیروانا به مثابه ی راه نجات و رهایی از رنج در آیین بودیسم با تمرین های عملی و آگاهی منسجمی از بی اصالتی خود همراه است اما نیروانا در دو سطح اتفاق می افتد. سطح اول که روشنگری ناتمام است و هنوز اثرات نظام کرمه ای در فرد وجود دارد و سطح دوم که روشنگری تمام است و با مرگ به نوعی یقین و غایت می رسد.
در این فیلم،عشق و مرگ مفاهیمی درهم تنیده اندچنانکه عشق با میرایی غنی می شود و برآن بنیان نهاده شده و به عبارت دیگر عشق تذکاری ست بر میرایی ما.مرگ دختر و پسر غایت سلوک شخصیت ها می باشد و دختر پس از مرگ به پروانه ای تبدیل شده و بر جنازه ی پسر می نشیند.پروانه،اشاره ای ست بر نظام کرمه ای که زندگی انسان را دارای تسلسل و بی نهایت می کند.حال، دختر در زندگی جدید،پروانه است.
 
در فیلم3iron زن و شوهری از هم دورافتاده اند.آن ها با هم زندگی می کنند اما صرفا، بودن فیزیکی مدنظر می باشد.زن، خود را به دست عشقی غریب و خیابانی که در شان و منزلت او نیست،می سپارد. او خود را از بند زندگی پر از امکانات و رفاه خود خلاص کرده و به عوالم ناپیدای مراقبه ی مدرن پا می گذارد. در این مراقبه تمام جوانب ذن در نوع مدرن اش رعایت می شود.نوعی عدم مقصد و تفکر و سنجش و تمییز که در رها کردن دل و جان برای پسرک نوجوان کارت پخش کن و تهی کردن تفکر در ترک همسر و جایگاه و موقعیت اجتماعی و ترک تمام دارایی ها نمود می یابد.
گرچه زن در نهایت به زندگی با همسرش و خانه اش بازمی گردد و پسر نوجوان در زندان می میرد اما تنها عشق در ادامه ی زندگی و روح زن جاودان می ماند. مرگ پسر با آفرینشی نو همراه است،چنانه مشقت بار ترین لذت یعنی عشق با آگاهی قریب الوقوع بودن مرگ به همان شدت تلازم می یابد و اینگونه به نظر می رسد که امکان تحقق هریک بدون دیگری وجود ندارد.
 
روح پسر در خانه ی زن حضور می یابد.درواقع این ذهن برساخته از مراقبه ی زن در رهنمود ذن می باشد که اجازه حضور روح را می دهد و او می تواند روح را به راحتی ملاقات کند.در صحنه ی آخر،زن خود را وزن می کند.روح پسر نیز کنار او ایستاده. وزنه،عدد صفر را نشان می دهد که با نوعی تربیت آزادانه اشاره به مرحله ی تهی بودگی در ذن دارد. عشق آن ها در یگانگی و نقطه ی صفر مرزی خلاصه می شود.
 
در فیلم breath نیز تله پاتی عجیبی میان یک زن و یک زندانی ایجاد می شود.زن که از شرایط زندگی خود و همسر و کودک ش خسته است،در سکوت و ملالت زندگی می کند اما جذب خبرهای یک قاتل در تلویزیون و به زندان رفتنش می شود.می توان گفت زندان نمادی ست از جهان زن ودر و دیوارهای خانه ی او که بسیار زیباست و مجلل.زن و زندانی یکی هستند.
زندانی، قاتل جسم و دیگری قاتل روح.زن نقش ناجی را بازی می کند که زندانی را به زندگی و نهایت زندگی(مرگی خودخواسته)می ر ساند.(4زندانی دیگر که هرکدام وجهه ای از روح و بطنیات قاتل هستند به او کمک می کنند.)  
به تعبیر بودیسمی زن "بودی ستوه" ی می باشد که زندانی را به نیروانا هدایت می کند.بدین ترتیب که سرشت ذاتی همه ی بودی ستوه ها یک قلب عاشق است و همه ی موجوداتی که در رنج و محنت به سر می برند،معشوق های این قلب عاشق اند.کمال یک بودی ستوه در بازگشتش به آماج رنج و یاری رساندن به دیگران است.بودی ستوه به جهان مرگ و فساد و پیری بازمی گردد و برای آرمان اش می جنگد اما نکته ی قابل توجه این است که دیگر، لخی بر او اثر ندارد.از نجات دیگران که همان رسیدن به نیروانا می باشد نه مغرور می شود و نه دلسرد. همانطور که در این فیلم نیز زن پس از مرگ زندانی به فعالیت های روزانه و زندگی با همسر و کودکش بازمیگردد،گواینکه رسالتی غریب را به انجام رسانده است.
 
در فیلم جزیره های کوچک،عشق به معنای دقیق کلمه تنهایی و رنج است.
عشق در این فیلم بدون جاری شدن یک کلمه، در میان آب ها و خانه های چوبی و نگاه های تهی شده جاری می شود.رنج غالب مفهومی عشق را در این فیلم تشکیل می دهد.رنجی که عشق را پابرچا نگاه می دارد و در چندصحنه به صورت هایی نمادین میان دخترک قایق ران و پسر مهاجر نشان داده می شود(نجات پسر توسط دختر و تشکیل قلب از فلزهایی که از دهان پسر بیرون می آید.)
عشق با مهاجرت و رفتنش به ناکجا و لامکانی بودنش به ناب ترین شکل محقق می شود و پسری که به قصد خودکشی به جزیره سفر کرده بود به دست عشقی غریب تا بی نهایت می رود.صحنه ی پایانی فیلم که اشاره ای مستقیم به مستحیل شدن عشق در نیروانا می باشد،دختر را مرده در بدوی ترین حالت در قایقی شناور با سبزه هایی در اندام ش نشان می دهد. نیروانا در عشق او به خالص ترین وجه اش رسیده است و با مرگ،آثار زندگی کرمه ای پیشین و گناهان زندگی های قبلی در او از میان رفته است،گرچه این سبزی روییده در اندام به نوعی بازهم اشاره ای ست به تسلسل و تکرار مکرر جریان زندگی.
 
در فیلمthe bow  "بودی ستوه"در قالب پیرمردی تنها در کشتی نمود می یابد.سکوت،بارزترین ویژگی "بودی ستوه" می باشد و کمال او در بازگشت به آماج رنج و یاری رساندن به دیگری ست.پیرمرد(بودی ستوه)متعلق به دنیای دیگری ست.جهانی فرای محسوسات. اما بازگشتش به نظام کرمه ای و زندگی اش در این جهان به معنای غوطه ور شدن در رنج و مشقت ذاتی زندگی بشری صرفا برای به آرامش رساندن "دیگری" می باشد.
"دیگری" یکی از مهمترین فضیلت های بودیسم می باشد.(دلی که آرزوی خوشبختی ست و به خوشبختی دیگران نیز شاد می شود.)در واقع آرامش بودی ستوه در به آرامش رساندن دیگری در جهانی رنج آلود می باشد.بودی ستوه به جهانی کرمه ای و دچار زایش و مرگ بازمی گردد و برای آرمانش می جنگد همانگونه که در فیلم نیز پیرمرد برای آرامش دختر کوچک تمام تلاش خود را می کند.رفتارهای او در سکوت و بی هیچ کلامی به نوعی جلوه گر کمال فرزانگی بودی ستوه می باشد.
بودی ستوه،صدایش آرام،جانش آرام و رفتارش گویای خرسندی ست.آسان می خورد.آسان می گذرد و زندگی و عادات نیکو دارد. تنهایی نیز از خصوصیات زندگی بودی ستوه می باشد.
همانگونه که پیرمرد در یک کشتی در میان آب هایی بی نهایت نشان داده می شود.به عبارت دیگر بستر فیلم نیز جهانی ست که بودی ستوه می تواند در آن حضور یابد.جهانی خودانگیخته و همسان با طبیعت ذاتی بشر،به دور از تحلیل و سنجش و صدا و زبان و گفتمان. جهانی که آرمان ذن می باشد و به تعبیر ذن جهانی که در مرحله ی تهی بودگی ذهن و رهایی آزادانه ی روح مستحیل شده است.در این فیلم نیز راه نجات از رنج،عشق می باشد.
 
عشقی که پیرمرد در متعالی ترین وجه به دختر کوچک هدیه می دهد.عشقی که به جوانی و معیارهای دنیوی ریشخند می زند.پیرمرد به مثابه ی بودی ستوه در صحنه ای نمادین،درحالیکه عشق دختر را به دست آورده و دختر در اختیار او قرار دارد به سوی عشقی متعالی تر و نیروانای حقیقی می شتابد.او خود را به دریا انداخته و روحش را با نیروانای ناب پیوند می زند.نیروانا راه نجات از رنج و نظام کرمه ای ه دامن گیر انسان است.
نیروانا،راه حلی مابعدالطبیعی نیست بلکه راهی عملی ست که مراقبه و تمرین های عملی و رهایی از خود آن را محقق می سازد.
درواقع بودی ستوه با بازگشت دوباره به جهان آلام و رنج و کمک رساندن به دیگری،روشنگری خود را انجام داده اما این روشنگری نیمه تمام مانده است و روشنگری کامل با مرگ رخ می دهد.همچنین با غرق شدن کشتی( با تصویر بودا)که به مثابه ی جهانی برای حضور بودی ستوه محسوب می شد،عارضه های پیشین نظام کرمه ای از او محو شده و رهایی ناب از رنج تثبیت می شود.
می توان گفت در فیلم های کیم کی دوک،عشق،موهبتی ست سرد که موجبات رهبانیت شخصیت ها را فراهم می کند.عشقی که مرتبه ی والایی از زندگی ست و از پیوند با جسم می گذرد و به یگانگی های نیروانا دست می یابد.
به بیان دیگر عشق در آثار او کاملا مبتنی بر آموزه های ذن می باشد،تدریجی و همراه با نوعی مراقبه ی آمیخته با طبیعت.در روابط عاشقانه ای که او ترسیم می کند،نه فکر،نه کنش،نه تحلیل و نه قصد و آهنگی وجود ندارد بلکه کاملا با تهی شده گی ذهن و رها کردن دل به حال خود و انجام ندادن هیچ عملی برای رسیدن به مقصود همراه است.
 
بنابر ذن،صرفا تربیت آزادانه و رهایی از ذهن تمییزانگار،آدمی را نجات خواهد داد.این نجات در سطح ماسوای جهان و مابعدالطبیعه ای استعلایی رخ نمی دهد بلکه در سطح زندگی عادی و بدون هرگونه سنجش و اهم و مهمی اتفاق می افتد.ذن،خواستار طریقتی خودانگیخته و ناب است و حتی پرهیزکاری های اخلاقی و بنابر قوانین و تقلیدهای ناشی از روش های سنجیده و عمدی را نمی پذیرد.چنانکه تمام شخصیت ها در آثار کیم کی دوک برای رهایی از رنج هایی که در عرصه ی حیات دامن گیرشان شده  به ذهن و اندیشه و تحلیل و علوم و فلسفه پناه نمی برند.آن ها تنها،ذهن را تهی کرده و این امر را در عرصه ی عملی زندگی و فعالیت های روزانه شان وارد می کنند.
.
پ.ن1:چهار فضیلت بودایی عبارت اند از دوستی،عشق،دلسوزی،آرامش پ.ن2:سه آفت بودایی حرص و خشم و آفت پ.ن3:نظام کرمه ای:نظامی که آدمی را موجودی بی نهایت دانسته و این بی نهایت گونه گی نتیجه ی گناهان و اعمال بد او در زندگی گذشته اش می باشد.به عبارتی وضعیت کنونی فرد اعم از شکل های وجودی،مدت زندگی و ویژگی های ظاهری و... برآمده از کردارهای گذشته ی او می باشد
 
.
منابع و ماخذ: چاترچی،ساتیس،ساندرا،موهان(1384)مترجم فرناز ناظرزاده ی کرمانی،معرفی مکتب های فلسفی هند،مرکز تحقیقات و مطالعات ادیان و مذاهب،قم خوشقانی،ندا،زروانی،مجتبی(1390)آموزه ی ذن،ادیان و عرفان،شماره1 دوستدار،جبیب،آیین بودایی کره ای(1384)اخبار ادیان،شماره15 سوزوکی،د.ت(1383)بی دلی در ذن،ترجمه ی علی پاشایی و نسترن پاشایی،مرکز تحقیقات ادیان و مذاهب،قم سوزوکی،د.ت(1380)راه بودا،ترجمه علی پاشایی،نگاه معاصر،تهران سوماناسیری،گاله،آموزه های بودا و کنفوسیوس(1383)مترجم اکبر برخورداری،نشر بین المللی الهدی
 
دوست و همکار گرامی چنان که از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آن ها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید. http://anthropology.ir/node/11294        

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید