داستان ها اکثرا در فضاهای یکسانی سیر می کنند که این به عنوان یک نقطه ی ضعف محسوب می شود.

.

داستان اول. کت شلوار داوود.

ماجرای یک انتقام و عشق از دست رفته. ایده ی خوب اما زبان داستان و فضا از پس ایده برنیامده بودند. در زبان داستان به شدت از اگر و ای کاش و فضاهای فکر و خیال استفاده شده که کم کم به اطاله ی داستان می رسد.

.

پدر امیر

یکی از بهترین داستان ها بود. بچه ای که رویا دارد پیامبر بشود. تصویرهای جزیی این رویا عالی ست و دوست داشتنی. زبان داستانی عالی و کودکانه

." دوست داشتم در همین خیابان پیامبر بشوم. نمی توانستم بروم بیابان ان هم تنها. از مار می ترسم. توی بیابان هم که مار زیاد است. مار هم باشد تنها نمی روم. به مدیر و ناظم مدرسه چه بگویم؟ به ان ها هم که نمی شود گفت دارم می روم پیامبر شوم. فقط باید بگویم کار دارم. داخل غار هم که زیاد نمی توانم بمانم. از غار بیشتر از بیابان می ترسم. همین خیابان خوب است. جلوی پایم را نگاه می کنم و به یاد خدا هستم همیشه. حتی ان روز جواب خاله جیران را ندام که وقتم تلف نشود. اگر خدا در ان لحظه جبرییل را می فرستاد سارغم می دید دارم با خاله جیران حرف می زنم بی ادبی می شد. شاید اثلا پیامبرم نمی کرد.امروز هم سرم پایین بود. داشتم با خدا حرف می زنم در خیابان که صدای پایی شنیدم.

.

" از پارسال تصمیم گرفته بودم پیامبر شوم. اما از امیر خیلی بدم می آمد و توی دلم نفرینش می کردم و زود نفرینم را خورد و با خودم گفتم شاید امتحان الهی ست."

.

" سر مادر داد زدم. پیامبر نمی شوم. خدا حتما شنید."

.

" خاله جیران را این بار ببینم حرف می زنم. حتما پیامبر می شوم. دعا کردم. آرزو کردم."

.

" شاید مدرسه ها را بسیتم. مدرسه بچه ها را اذیت می کند. اگر امتم راضی نشدند زمان مدرسه را کم می کنم. بچه ها فقط پاییز می روند مدرسه." هر کس هم ریاضی بخواند به جهنم می رود. بچه ها از ریاضی بدشان می آید. همه ی بچه های دنیا مرا قبول می کنند. پیامبر همه ی بچه های دعا می شوم."

.

داستان خواهر آیدین

  • داستان ها از اینجا به بعد فضاهای یکسان و همگی از زبان نوجوان- کودکی که بلوغ و عشق و جنسیت را فهمیده بیان می شود/.

در این داستان هم مثل داستان قبلی دو نفر با هم قهرند. و ترس بچه و مناجات او دوباره در این داستان هم تکرار شده است.

.

پیراهن داوود

در اینجا هم با بچه ای رو به رو هستیم که بلوغ را فهمیده است. خواره آیدین و اینجا هم ملیحه که جای مادرته.

.

دختر حسین آقا

اینجا هم با بچه هایی رو به رو هستیم که در هوای نظربازی و مزدوج شدن هستند.

و فضاهای کاش و اگر و گفت و گوی درونی در باب آینده و زن و بلوغ در این داستان نیز تکرار می شود.

زبان کودکان

.

اتاق من

" دوست ندارم پیرزن ها مرا ببوسند. دوست دارم الهام و ریحانه من را ببوسند."

" اتاق ندارم. اگر ننه بمیرد اتاقش مال من می شود."

.

داستان خدا مادر زیبایت را بیامرزد

خواب و عدم سخن گفتن و فضایی شبیه به داستان دوم- آرزوی پیامبری

اینجا شخصیت دوباره تکرار می شود. بچه های خبیث که آرزوی مرگ پدر بچه های دیگر را دارد.

کاش. در این داستان دوباره تکرار می شود.

 

دیدگاه‌ها  

# حافظ خیاوی 1398-07-13 15:12
ممنون از نگاهت و کارهای با دقتی که درباره کتاب ها انجام می دهی
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید