شبیه اشک هایی که از چشم جاری می شود می ریزند و تمام لباسم خیس شیر می شود. واقعا یک معجزه است. از من، از اجزای تنک شیر تولید می شود: قطره های سفید شیر که اولش یک ماده ی زرد رنگ بود- همان که آغوز می گویند.- اولین بار که چند قطره را دیدم حیرت کردم و باورم نمی شد این چند قطره زیادتر شود و تبدیل شود به یک رودخانه ی جاری. چینین تصویری در مغزم نمی گنجید. نمی توانستم تصورش کنم. شیری از من. غذایی بعد از پدید آمدن فرزند برای سیر کردم او. یک جریان خیس و مرطوب... شیر جاری شد. اولش درد داشت. سینه هایم، انگار دو نوک صورتی اش داشتند کنده می شدند. تیز و دردناک کشیده می شدند. مچاله می شدندو پلاسیده. دستگاه شیردوش را فشار می دادم و هوا جاری می شد و نوک کوچک و صاف پستان ها به سمت دایره ی پلاستیکی کشیده می شد. قطره های زرد و ناپیدا و بعد فش فش. چند مسیر از شیرهای زرد از چند جهت و پر شدن ۱۰ میلی گرم... یک هفته با دست و پر کردن بطری های کوچک و بعد بطری بزرگ ۶۰ میلی گرمی و امروز با پمپ برقی و رسیدن به ۸۰ میلی گرم... شب ها باید از خواب بیدار شوم و لباس های خیس از شیرم را دوبار عوض کنم.  می خوابم و انها طبق غریزه و سرشت شان جاری می شوند. لباسم خیس می شود. تخت خیس می شود پتو خیس می شود و...
حامل معجزه ها هستم این روزها. معجزه های سخت و دردناک و جاری... معجزه های گنگ و خواب زده. معجزه هایی که با اشک و خون همراه اند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید