دوست داشتم از زیبایی بی بدیل شیرین چیزی بنویسم تا یادم نرود. زیبایی ها باید ثبت شوند بر جریده ی عالم.
شیرین دخترعموی مامان می شود. خواهر راشین و دختر منیر. شیرین را خانه ی دایی زندایی دیدیم. در یک مهمانی بی نظیر و چند جانیه- سویه های مختلف این ماجرا باز می گردد به حرف زدن من با سین و رفتن به خانه شان و بازگویی نهانی ترین حالت های وجودی. بعد من به مهاجرت کردن ودوباره بازگشتن به خانه و شهری که در ان زیست کرده ای برای سال ها اندیشه کردم.- اما حالا بحث زیبایی شیرین است که از میناتورهای ایرانی بیرون پریده بود. یک مینیاتور بی عیب و نقص از آن هایی که به جای شاخ نبات حافظ غالب مان می کنند و کرده اند این همه سال.
او بدون شک یکی از همان شاخ نبات ها بود. به همان اندازه کشیده، ظریف، شکننده با ابروهایی پیوندی که اصلا بد و بی قواره نبود بلکه به طرز عجیبی بر صورتش خوش نشسته بود. چشم هایی مشکی و بینی ای کشیده و همه چیز به غایت در وضعیت شکننده ای قرار داشت. حتی لبخندش، حتی کلمه هایش که به آرامی بر جان می نشست و موقع حرف زدن، کلمه ای بیش از اندازه حرام و مصرف نمی کرد.
مدت ها بود چینن زیبایی ساده و ظریف و شکننده ای ندیده بود. در نیویورک آدم هایی دیده ام زیبا ان هایی که پوست های الماسی و طلایی دارند اما زیبایی هایشان شبیه به هم هست. زیبایی هایی ست که بیشتر در هم آمیخته با نگاه جنسی ترویج شده ی رایج رسانه های آمریکایی و اروپایی ست اما شیرین بی اندازه ایرانی بود. یک مینیاتور زنده که راه می رفت و کم حرف می زد و لبخند که می زد انگار از نو بهار می شد همه جا. بهاری از ابتدا، بهاری دوباره، بهاری سبز.
این زیبایی ها را می ستایم. زیبایی هایی که هیچ صفتی یارای توصیف شان نیست. زیبایی های ساکت که خود را برای نشان دادن به دام رنگ و عمل و اعضای عریان بدن نمی اندازند.
اینجا دختری ست که برای زیبایی همه تلاشی می کند. خودش را در پیج های عمومی زیبا و سافت و استرانگ معرفی می کند و سردسته ی فمنیست ها هم هست. همه ی عمل های و غیرطبیعی ها را بر صورت دارد. لنز سبز و تاتوی ابرو و ژل لب و عمل دماغ و... هرگز او نمی تواند زیبا باشد با همه ی تلاش و کوششی که بی ثمر و عبث است به چشم من. زیبایی، صفتی ست که هر تلاشی در راستای بیشتر و پررنگ تر نشان دادن اش، از جایگاه خدایان المپ به زیر می کشاندش. تقلیل می بخشد هرچه غیر از زیبایی باشد. زیبایی مجرد از تلاش است. ایستا و در همان حال به چشم دیگری، پویا ترین اتفاق هستی ست.ز