کلام کلام می آفریند و نوشتن، نوشتن. کلمه های خودکاری شده، جاری و جوهری می آیند و یکی پس از دیگری... بلند نمی توان شد. گامی برای ایستادن و آهستگی و صبوری نیست. باید باشد. تمرین و ممارست است این آهستگی و به نظاره نشتن.- در حال خواندن سرنوشت ها هستم. سرنوشت می خوانم. زندگی می خوانم. تلاش و کوشش و جهد راستین می خوانم.- حتما یکی هست که بگوید خواندنی نیست. زیستنی ست و در لحظه غرق شدن است.
فیثاغورث اما می گفت جهان به دو دسته از آدمیان تقسیم می شود. که یکی از دسته ها اینها هستند نظاره گران و مشاهده گرانی که ناگزیرند از داشتن چشم های درشت و خسته. که محتوم اند به سرنوشتی پر شده از کشف چیزها خرد و کوچک و ناچیزهای بزرگ. نام این گروه شاید باشد خدایان چیزهای کوچک...ز