سفر در خواب

دقیقا همسو با اسمش سفری ست سوریال و پر از جزییات در خواب و بیداری. از آثار ضعیف مسکوب محسوب می شود.

" رفیق دوران نوجوانی، شگفتی و سرزندگی. چه قهری کردیم که دیگر هیچ گاه درست نشد. چقدر دلم برایش تنگ شده. خیال می کنم اگر روزی ببینمش اصفهان آن سال هایم را، ان سرزندگی و آن شادی بی قرار را به دست می آورم."

.

" از دیدار مادرم ناامیدانه خوشحالم. جانم مثل صبح روشن می شود و دلم می گوید کاش همه چشم بودم. در تاریکی خواب هوشیارم و به یاد می آورم که مادرم پرستو را از هر پرنده ای بیشتر دوست می داشت.

.

ماجرای نقالی های میرزا مهدی و حال و هوای اصفهان و راه رفتن در این شهر.

.

 ماجرای شاولی و عاشق شدنش. ماجرای آدم های شهر...

.

اینک مرگ، خشمگین، بیشرم و شتاب زده د رراه های کور می دود. سخت می آید و آسان شکار می کند. برادرم مرا از من ربوده است. به مرغی می مانم که در ته آسمان ناگهان بال هایش بریزد و در میان ستاگران، آویخته به تاریکی حیران بماند.

  • مرا به کجا می بری؟
  • آب می برد نه من
  • به کجا؟
  • همانجا که گفتی رفیق تو به سفر رفته است.
  • مگر به پایان رود رفته باشد.
  • رود پایان ندارد. رفته است به ناکجا در کرانه
  • تو که گفته بودی او را دیده ای چشم به راه دیدار من است.
  • اری اما دیگر نیست. آب را که می بینی چه آسان می آید و چه زود می گذرد و تو را به خانه ی خواب می برد...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید