فلش فیکشن، نوعی از داستان است که کمتر از هزارکلمه باشد- یک خاطره هم با دکتر ک. د بر سر این وازه ی فلش فیکشن داشتیم که او قبول نمی کرد و بامزه بود عنادش...)
فلش فیکشن های این مجموعه را رایگان در طاقچه پیدا کردم و خواندم. داستان های خیلی کوتاهی که می شود از آن ها ایده گرفت.
داستان عبور از رودخانه ی اسپیلدر-
ایده ی کشاکش میان تصمیم انسان و اسب بریا رد شدن از رودخانه
.
آقای مامسفورد.
سرایدار مدرسه که به خاطر لقبی که روی او گذاشته اند می خواهد مدیر را بکشد.
.
فراموشی
داستان سلمندی که در آسایشگاه زندگی می کند و خاطراتش را به یاد می آورد و فراموش می کند.
.
ماست
. داستان دعوای زن و شوهر و آشتی کردن شان
.
بوی میوه ی گندیده
شروع داستان خیلی خوب بود. اخیرا متوجه شده ام که بو می دهم.
.
اخراج هنگام صبحانه
مردی که وارد بار می شود تا سفارش پنکیک بدهد. پلیس ها صاحب مغازه را می گیرند و او جایش را می یگرد.
آرایشگاه
داستان یک خیانت که زن از روی اصلاح کردن موهای سر همسرش می فهمد.
کارخانه.
به نظر من بهترین و تمیز ترین داستان این مجموعه. یک ایده ی مرتب و پیرنگ داستانی شسته رفته.
.
گنا تاریخ نویس
یک داستان و قصه ی دایره وار
.
رود نیل از نویسنده ی مطرح فلش فیکشن کیت چاپلین- یادم باشد از او بیشتر بخوانم.ز