وزن دنیا را از کتابفوشی نشر ثالث خریدم. مجله ی شعر و طرح های جذابی که همراه با هر شعر وجود دارد.
آخرین مجله ی وزن دنیا را خواندم که به گرامیداشت شاملو بود. سعدی هم یک نوشته در باب شعر بلند سبل زاده داشت.
دو شعر در تمام مجله بود که نظرم را جلب کرد.
 
 شعر هاویه بنفشه فریس آبادی
.
هوای دهانش گرم بود. 
بار اول زبان که زد به گلوی گداخته ام
هوای دهانش میخانه دم کرده ای در واحه ای خالی
 
معشوق منف هر چهار فصلش تابستان
کبریت زد مرا و در دهانش فرو کرد.
زبانه کشیدم تا برسم به پلک هاش
برسم به خاط میان ابروها
به انحنای طره افتاده بر دانه ها عرق
زبانه کشیدم تا نمیرم
تمام شراره ام در دهانش حبس شد.
 
معشوق من، هر چهار فصلش آتش
درست در مرکز دایره می رقصید.
زبان داغش به رگ های شقیقه ام می خورد و نمی کشت.
گدازه ام را به جدار حلق می سایید و نمی کشت
می بلعید و نمی کشت
می کشت و نمی کشت.
 
هوایش اعمقا آتش فشان بود. 
بار دوم که مرا در دهانش فرو کرد
جان مذابم را به هوا پاشید.
 
.
 شعر دیگر انجیز لیلا فرجامی 
شعرهای او را قبل تر ها نیز خوانده ام. او در آمریکا زندگی می کند.
.
افسانه ها می گویند 
هر انجیز شیرین به خاک
از میان لب های تو روییده ست
ای پیامبر تلخی و تاریکی
.
.
.
 و در پایان از شاملو بخوانیم- ماهی
.
 من فکر می کنم
هرگز نبوده قلب من 
این گونه گرم و سرخ
.
احساس می کنم 
در هر کنار و گوشه ی این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب 
ناگهان 
می روید از زمین
.
 من فکر می کنم
هرگز نبوده دست من 
این سان بزرگ و شاد
.
 من بانگ برکشیدم از آستان یاس
" اه ای یقین یاقته، بازت نمی دهم.
.
 
 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید