شعر را نمی توان ترجمه کرد. زیرا هر کلمه، گوهری ست، جان دارد. رگ و خون و استخوان دارد و ترجمه اش در زبان دیگر، شاید نیمه جان و رو به موت اش کند.
.
به همین دلیل است که شاید چندان از خواندن شعرهای غاده لذت نبردم. اما یکی از شعرهایش را هانیه رجبی ترجمه کرده است همیشه دوست دارم " تو را دوست دارم بیشتر از گناهانم."
.
" در فرودگاه بیروت مرا نگه داشتند.
پلیش از من بازجویی کرد.
این هاچیست که در جیب هایت مخفی کرده ای و می خواهی از لبنان خارج کنی؟
مرا بازرسی کردند.
در جیبم مشتی خاک لبنان و ماسه های ساحلش را یافتند.
به پلیس گفتم این مشت خاک برای یادگاری ست.
می ترسم هنگامی که بازمی گردم بیروت را نیابم.
.
.
دلم برای پزشکی می سوزد که بعد از مرگ کالبدم را تشریح خواهد کرد.
او قلبم را به شکل نقشه ی جغرافیای جهان عرب خواهد یافت.
.
هنگامی که به بیروت سفر می کنم پشیمانم.
و هنگامی که به بیروت سفر نمی کنم باز هم پشیمانم.
زندگانی در بیروت طاقت فرساست.
زندگی بدون بیروت طاقت فرساست..
گریزگاه کجاست؟ درحالیکه اندوه فراروی من و پس پشت من است.
.