سانت هایی برای تینا محشر بود.
از جان می آمد و بر جان می نشست. در سوگ خواهر
من بسیار گریستم با این مجموعه شعر
.
" استشمام سلول هایت بعد از دو روز."
.
" برگرد و پایان نامه ات را تمام کن تینا."
.
" جیغ بزن دختر و
به دنیا بیاور
کودکی را که می توانستی داشته باشی."
.
" و مزارت
میان رگ هایم
پوشیده از آفتاب گردان های صورتی ست.
.
" و سپس خودت را به در و پنجره ها کوبیدی.
تشنج آخرت لرزش به جان جهان نینداخت.
خدا سکوت کرد.
در ردیف نوازندگان کر نشسته بود."
.