رود راوی را با شوق فراوان آغاز کردم. کلمه های باشکوه ابوتراب خسروی در دستم بود و بی اندازه سرمست بودم اما میانه ی راه چیزی بیشتر از کلمه نبود و پلات و ساختار داستانی وجودنداشت و مثل این بود که کلمه های فوق العاده معلق در هوا هستند.

.

قسمت اول کتاب که پسر جوان برای اموزش به هند می رود و رویاهایش بسیار زیبا و رویایی ست. فضاسازی خاص کارهای ابوتراب را دارد اما در ادامه رها می شود انگار.

.

“ اشاره ی عمو به پرسه های گاه و بی گاهم کنار رود روای عجیب بود."

.

" در واقع ادمی مثل من به دنبال کشف ماهیت درد در کلاف سردرگمی از بو و رنگ و غرابت تن ادمی گم می شد. و رد درد جا به جای نسوج جسد مانده ولیکن عین درد هیچ جا نبود. درد که تنها در نسوج ادمی پرسه نمی زند. گاهی هم سراغ اشیا می رود. حتی ممکن است در قاب عکسی منزل کند یا حتی در الفاظ یک صدا. باید کلمه بهترین مکان برای سکونت درد باشد که ادمی رنجش را در کلمه مستحیل می کند و بر صفحات کاغذ می نویسد تا درد را از خود دور کند و در کلمات محبوس."

.

" واقعا نمی دانم به تخته بند گفتم یا گایتری که فرزند مرا در تنت بپذیر. ببین که چطور تنم می خواهد به خود بپیچد."

.

" نمی دانم بادی از زخم ها بپرسی. بار اولشان نیست که پشت کسی باز می شوند تا ماموریت انجام دهند. گایتری زبان زخم ها را می دانست. از ان ها درباره ی علت حضورشان در آن حوالی می پرسید. اولش چیزی نمی گفتند. فقط همهمه می کردند. بالاخره همهمه شان فروکش کرد و یکی شان که حتما ارشد زخم ها بود گفت آن ها از ماموران حضرت مفتاح هستند و اختیارشان دست خودشان نیست.

.

" وقایع هرگز واقع نشده اند. با نوشتن است که وقایع حیات می یابند."

.

" امکان وقوع هیچ واقعه ای نیست. نوشتن است که باعث حیات آن واقعه می گردد."

.

" ودستش همچون شاخه ی نوری در تاریکی درخشید."

.

" ان ها می گویند با وجود این زخم ها احساس تنهایی نمی کنند و یکی از سرگرمی هایشان مصاحبت با زخم هاست. زخم شانه ی مرد پروانه ای ست که گاهی که مرد برهنه است می پرد و در هوای سرداب پرسه می زند. مرد گفته گاهی ان ها زخم های تن شان را با یکدیگر عوض می کنند."

.

  • فضای سورئال دارالشفا شبیه فیلم فیلمساز یونانی لابستر است."

.

حضور گایتری زنی مرموز و اهل لاهور که در تنش قرار است بذری کاشته شود. این مفاهیم زن و تن و بذر و حامل بودن و خاک و.... در اسفار و در کتاب ویران و در مجموعه داستان دیوان سومنات

.

" حقیقت عین خواب هایی ست که می بینیم ولی در هیچ جا ثبت نمی شود."

.

.

فضاهایی که می سازد درباره ی گربه ها و گریه کردن و سورئال شان بسیار بسیار بسیار بهتر از موراکامی و اینچنین فضاهای اوست.

.

.

 درکل با اسفار کاتبان ودیوان سومنات و کتاب ویران برایم فاصله ی بسیار داشت اما کماکان ابوتراب، جان من است.ز

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید