دو مقاله ی ابتدایی کتاب بی نظیر بود.
.
آمریکا کارور، آمریکای استیصال است. فرورفته در غباری از درد و سرخوردگی. دنیایی که کارور خلق می کند، ادم هایی هستند که رویاهایشان را از دست می دهند.
.
کارور می گوید دلیل اینکه داستان هایش بیشتر حال وهوا و پرداخت جزییات هستند به دلیل حافظه ی ضعیف اش در پرداخت حادثه و .. است وچیزهای کوچک را میتوانم به یاد بیاورم. مثلا آن نحوه ی خاصی که کسی حرف زده. یک منظره و یک اندوه و..
.
"وقتی هنری میلر در چهل و چندسالگی کتاب مدار راس السرطان را می نوشت از تلاشش برای نوشتن در یک اتاق قرضی می گوید که هر لحظه ممکن است صندلی اش را از زیرش بکشند."
.
" اما خوب که چه؟ بصیرت به چه دردی می خورد. به ادم کمکی نمی کند. فقط وضع را دشوراتر می کند."
.
"سال ها من و زنم به این اعتقاد چسبیده بودیم که اگرسخت کار کنیم و سعی کنیم کارهای درستی انجام بدهیم وضع درست خواهد شد. اصلا بد نیست ادم تلاش کند و یکزندگی بسازد. کار سخت، هدف داشتن، مقصد خوب، وفاداری. گمان می کردیم این ها فضیلت اند و روزی پاداش می گیرند. اما سرانجام فهمیدیم که سخت کوشی و رویا کافی نیست. جایی شاید در آیوا یا سکرمنتو، رویاهایمان یکی یکی مثل حباب ترکیدند."
.
"فهمیدم نوشتن رمان برایم سخت است. چرا که اضطراب برای نوشتن و تمرکز طولانی بر من غالب می شود."
.
با این جمله اشک ریختم.
" مجله داستان را خرید. نامش را تغییر داد. داستان را چاپ کرد ودلم گواهی داد که دیگر هیچ چیز مثل سابق نخواهد شد."
.
فلنری اوکانری از نوشتن به منزله ی کشف حرف می زند. اکانر می گوید که اغلب اوقات وقتی پشت میز می نشیند تا داستان کوتاهی بنویسد نمی داند به کجا دارد می رود.
.
پدرش که کارگر کارخانه ی چوب بری بوده برایش در کودکی داستان های زیادی تعریف می کرده. حکایت هایی که هیچ نتیجه ی ای اخلاقی نداشتند. از پرسه زدنتوی جنگل و مراقب مامورهای قطار بودن و...
.
زندگی به شدت فقیرانه ی او و زنش که دو بچه هم داشتند ودر 18 سالگی با هم ازدواج کرده بودند.
.
در نهایت از روی نویسنده از روی آنچه که مینویسد داوری می شود وضعیتی که در آن مینویسد مسیله ی دیگری ست. مسئله ای ست بیرون از حیطه ی ادبیات.
.
زمانی مشروب خوری افراطی را شروع کردم که فهمیدم چیزهایی که بیش از این برای زندگیخودم وبچه هایم و کار نوشتنم میخواستم قرار نیست واقعا رخ دهد.
.
اما وقتی مینویسم ساعت های زیادی را پشت میز تحریرم می گذرانم. دوازده یا پانزده ساعت بی وقفه و روزهای پی در پی. – رومن گاری هم می گفت روزها 11 ساعت مینوشته."
.
این منتقد خیال کرد خواندن من به عنوان مینیمالیست تعریف می کند اما من خوشم نیامد. در مینیمالیست چیزی هست که بوی منظر تنگ و محدودین اجرا می دهد. اما مجموعه ی کلیسای جامع در یک دوره ی 18 ماهه نوشته شده و من در تک تک ان ها تفاوت را می بینم.
.
"مرگ ایوان ایلیچ" "ارباب وانسان" "یک نفر چقدر زمین میخواهد؟" تالستوی. فلنری اوکانر. جان چیور.
.
" سال های سال من پشت میزآشپزخانه و میزهای مطالعه ی تکنفره ی کتابخانه ها و توی اتومبیلم کار می کردم.این اتاق حالا برای من نشان تنعم است."
.
داستان های این سه مجموعه را باید دوباه و چندباره بخوانم. در این داستان ها تا جایی که می شود حرف اضافه ای زده نمی شود. احساس و فضای ذهنی و جمله های حالت دار وارد نمی شوند.
داستان هیچ کس حرفی نزد. یک کلیپ کوتاه در مستند زندگی کارور دیده بودم. حال وهوای نوجوان و ماهی گیری اش..
.
داستان همسایه ها. دکتر. آلاسکا مگرچه خبر است.
داستان علایم. علامت های فروپاشی یک رابطه با علامت های جزئی سر میز شام در رستورانی گران قیمت
.
وقتی از عشق حرف می زنیم.- داستان های چرا نمی رقصیم. عدسی چمشی. حمام. اینهمه آب اینقدر دور و نزدیک. وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف می زنیمو
- او تلاش می کرد با حرف زدن بیرون بریزدش. بعد از مدتی دیگردست از تلاش برداشت.
- داستان ویزور کارور و زیرلایه هایش چیست؟
.
داستان وقتی از عشق حرف می زنیم. دیالوگ های ناتمام
.
کلیسای جامع- خانه ی شف. حفظ. یک کار کوچک وخوب. مراقب باش. از کجا دارم تلفن می کنم. کلیسای جامع
.
خانه ی شف مثل یک جرقه از زندگی
.
یک کار کوچک وخوب. متفاوت است. پیام اخلاقی دارد و سعی می کند ماجرا را وارد کند.
.
مراقب باش. انگار زندگی خودش در کمپ ترک مواد است. – جزییات فضای دقیق ادم هایی که می خواهند یکدیگر را ترک کنند.
.
ماجرای کلیسای جامع و مرد کور که یک تحلیل خیلی جالب توی گودریدز ازش خوندم.ز
دیدگاهها
هر بار فراموشش می کنم.
ولی به جز آن داستان ها، دو مقالۀ ابتدایی برای من هم راهگشا بوده...
همانطور که می دونی و واقعیت داره اینه که چندان با داستان کوتاه ارتباط نمی گیرم اما خوب کارور فرق می کنه.