داستان های کتاب، پر از فضاهای تازه و سحرآمیز هستند که با زیست و گشت وگذار در کشور هند و اسطوره ها و رازهای این کشور پیوند خورده است. فضاهایی که ادبیات داستانی معاصر به شدت به آن نیازمند است- به دلیل زیر سقف شده گی بیشتر داستان های جدید- جزییاتی مثل حضور خداهای متعدد. برهمنان، معابد، آیین های پرستش عجیب و گوناگون، افسانه های ادبی و قدیمی هند به مثابه ی سرزمین پر قصه وغریب. مهابهاراتا، خدای ارابه ران، ریکشاران، داستان میناکشی،زنجموره ی سادو، نیلوفر آسمانی، ستاره ی سرمست، ارابه ی افسارگسیخته، سنجاقک آبی، اسب سرکش، نکروفوبیا(مردارهارسی)، سینوفوبیا(سگ هراسی)، وندیدا
فرم داستان ها گاهی شباهت زیادی به یکدیگر پیدا می کردند و خواننده از قبل منتظر نوعی جاذبه و در راز فرو رفتن بود.
.
"در هند عجله ای برای هیچ کاری، حتی پول درآوردن نیست."
.
" در زبان هندی کلمه های دیروز و فردا نداریم. فقط امروز و حال."
.
"شنیده بودم برای ورود به معبدهای مهم، بازدید کننده ها بالاتنه شان باید برهنه باشد."
.
"زمین داری،بکارت دخترش را به سه هزار روپیه خریده بود."
.
"اول دری که نقش اوروبوروس، مار دم به دهان داشت و بعد دری که نقش ستاره ی داوود یا مهر سلیمان داشت و دری که عنخ علامت رستاخیر روح داشت و بعد دری که سواستیکا صلیب شکسته داشت وآخر هم مانترای مقدس."
.
"انجیل نگار، مرقس و متی ولوقا و یوحنا"
.
" صدای ضجه های قربانیانی که پنج قرن پیش در دادگاه تفتیش عقاید... سوعیان را می دیدم"
.
داستان باران بمبئی که به نوعی گشت وگذار در دو سال زندگی صادق هدایت در هند می باشد. وترجمه ی بوف کور