نامه به سیمین حیرت انگیز بود. نثر ابراهیم گلستان چقدر پخته و تمیز و قوی ست. از آن نثرهای کارشده که نشان از دانش گسترده و وسییع و زیست جهان متنوعش دارد.
.
مقدمه ی کتاب به قلم عباس میلانی- استاد دانشگاه استنفورد- هم یکی از شگفتی های نثر پاکیزه و استفاده ی به قاعده از کلمه هاست.
.
"جغرافیا را نباید به زندان بدل کرد.ایران یک واحد جغرافیایی نیست. یک حالت فرهنگی ست."
.
" همه چیز وهمه کس را به دیده ی انتقادی و غربال اندیشه- استخوان اصلی تفکر فرمالیست- آشنایی زدایی-"
.
"توده ی مردم پیچیدگی سبکی را برنمی تابند و به تاسی از "مفتش بزرگ" داستایوسفکی، توده ها از آزادی گریزان اند. قیم و ولی و حزب پیش رو و هنرمند متعهد می خواهند و نیاز دارند تا جهان را به شکلی ساده برایشان تفهمیم کنند و راه و چاه را در همه کار از جمله در سیاست و اخلاق و دین نشان شان بدهند و آنان را که گله ای سرگردانند و بیش از هر چیز نیازمند نان، سرپرستی و هدایت کنند."
.
ماجرای ها و روابط بامزه و تلخ و کدر بین یارشاطار و احسان طبری و اخوان ثالث وجلال و سیمین و فروغ و دکتر حسین فاطمی و عاقبت به خیری اش...- که با گلستان همسایه بودند و دوست های قدیمی خانوادگی به لحاظ خانواده های با اسم ورسم شیراز- 
.
"از یک تکه خاک به خاک دیگررفتن هجرت نیست... در هر حال ما دیدیم در حقارت های غریبه زندگی کنیم کمتر درد میکشیم تا در حقارت ها ودروغ های خودمان. مهاجرت من وقتی هم که در دروس زندگی می کردم انجام شده بود. ایران یک واحد جغرافیایی نیست و یک حالت فرهنگی ست. نباید صحنه ی محدودی برای فکرهای ما قرار گیرد. خانه این دنیاست. تمام این دنیا. هویت محلی نیست. یک ارث ثابت نیست. به دست آوردنی ست.- فرهنگ در جغرافیا اسیر نمی شود. محیط زندگی مصنوع انسان است. مکان تو زمانه ی توست."
.
"آب در خوابگه مورچگان" ریختن وقتی قصه ای می نویسی وفیلمی می سازی.
.
- غلط املایی صفحه ی 40 عمارت درسته نه امارت
.
پرویز صیاد در یکی از نمایشنامه های اختابوس می نویسد. "اسکندر تخت جمشید را آتش زد. آی بر پدرش لعنت که این بنای زیبا را سوزاند اما ای مردم شما دو هزار ودویست سال وقت داشتید که آن را دوباره بسازید چرا نساختید؟ چه کردید؟ کجا بودید؟"
.
در باب تاریخ اروپا وایران واستعمار و فرهنگ وجنگ ها وهنرها و...
.
"تمدن یک چیز سنتزی وادغامی ست. ورودهایی که یک خارجی، یک غیر "ما" به درون دارد."
.
ماجرای کیهان ماهانه و سردبیری جلال و...
.
کتاب غرب زدگی و استنباط ها و علت ها و معلول ها- ابرها از مدیترانه می آیند پس عادت کرده ایم به مغرب نگاه کردن و مجذوب شدن را- بیچاره مراکشی یا الجزیره ای که شمال زده است ناچار :)
(این مطایبه های کلامی نشون می ده خیلی ذهن تیز و زیرکی داره گلستان.)
.
ماجرای گلستان وپزشک نیا و زندگی در هرمزگان وآمدن جلال و...
.
از حسی کار کردن جلال در زمینه ی ترجمه ی کارهای نیما یوشیج می گوید:) "پیرمرد نمی فهمد. چرندیاتش را خط زدم."
.
با جوشی بودن بیش از حد.با اولین برداشت از هر امر پیچیده ای. کوشش برای فهم فرق دارد با ناخن زدن به آنچه که به شکل تصادفی له گوش ت آمده باشد. کش رفتن و به عاریت گرفتن وادغام تکه های ناجویده و...
.
سی سال رفته است که او مرده است اما آن چیزی که در یاد است بی شیله پیله می ماند."
.
"کاوه هم حالا چهل ساله است. می بینی چجور سال ها رفته است و خاطره ها مانده است سیمین جان؟:(
.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید