یکی از دقیق ترین و روان کاروانه ترین و لذت بخش ترین تجربه های خوانش مجموعه داستان کوتاه. زنانگی در عین ایده هایی قوی و کارشده و رفتن به لایه های زیرین روان و زندگی و توجه به جزییات که عالم مثل داستانی کتاب را به درستی ساخته و پرداخته است.
.
گنجشک تریاکی
حدیث نفس زنی از طبقه ی متوسط که جایی ندارد. که خواهان تغییر است اما نه توانی دارد و نه مجالی. به عبارتی جغرافیای مکانی و ذهنی زن به او این اجازه و امکان را نمی دهد. او ساحت های مختلف زندگی را بعد از رفتن خود برای خود در نظر می گیرد اما برای همه ی آن ها دلیلی دارد که او را به بازگشت و منفعل بودن سوق می دهد. در سایر داستان ها نیز این زن به شیوه های گوناگون با آرزوهایی بسیار کوچک و ناچیز تکرار می شود. زن هایی که میان هویت خود و آنچه جامعه ی سنتی و تا حدی مردسالار به عنوان خوب بودن به ان ها تحمیل کرده است مانده اند. نوعی برزخ وجودی در زن های این داستان ها حضور دارد که نه صرفا به دلیل کم کاری آن ها بلکه به دلیل مجموعه ی پیچیده ای از خواست های جامعه و زیست دنباله دار زنان نمونه ای ست که به آن ها اجازه ی اندک تغییری برای خوشحالی خود را نمی دهد چون فداکاری و ایثار و در اختیار فرزند و خانواده بودن به مثابه ی فضیلت برایشان نهادینه شده است. از تعریف گذشته است.
.
کاش سودابه مرده باشد.
ریتم تند و جریان سیال ذهن زن بعد از تلفن خواهرش که در حال مرور کردن عادت های خانوادگی ست. همه ی داستان با جریان موازی عدسی درست کردن و پیاز سرخ کردن پیش می روئ.
.
ساچلی یا اسم شوهر من تهران است.
 ظرافت و دقت نویسنده در جزییات تحسین برانگیز است. به عنوان مثال خانه ای که رو به روی مدرسه وجود دارد و یوسفی که هر باز از زبان ناظم شنیده می شود و تبدیل به شخصیتی هرگز ندیده اما مهم در طول داستان می شود.
"هنوز نرفته دلم تنگ شده است. برای کوچه هایی که کشف شان نکرده ام. برای فیلم هایی که هنوز ندیده ام. برای بچه های کندذهن اموزشگاه درجه سه.دلم برای یوسفی که ممکن است اخراج شده باشد تنگ شده است.بیشتر از یک چمئان برای چیزهای تلمبارشده در دلم نیاز دارم."
.
"خیلی کارها باید انجام بدهم. به املاک باید زنگ بزنم و بگویم خانه را پس نمی دهم. باید دنبال کار بگرد. باید همه جای خانه را پودر سوسک کش بریزم. باید در کتری را بگردم پیدا کنم."
.
به ویلت می گویم هیچ نبود. صدای تهران بود."
.
زنی که می خواهد برای همیشه مهاجرت کند اما تهران شوهر اوست. تهران دامنگیر است. پای بندش می کند.
.
ای عیسی کجایی؟
داستان یک گروه تیاتر و حقیقی شدن احساساتشان.
پایان های کوبنده و پرکشش در تک تک داستان ها
.
کوچه ی فوتبال
فضاهای در هم تنیده ی فوتبال و جنگ و نامی که روی آهنی کوچه می ماند. خوش خوان و ایده ی قوی
.
زنی در طبقه ی چهارم
شاعرانه و تجسم شعر در دنیای بیرون
.
داستان مجسمه نیز در ادامه ی داستان اول گنجشک تریاکی به زنی می پردازد که اجازه ی خود بودن و خواستن چیزی برای خود را ندارد. زیرا در قاموس جامعه و زیست جهان زن این خواستن تعریف نشده و عبث و مصرفی ست. این خواستن با دیدن یک مجسمه ی فرشته که به شکلی نمادین خود زن می باشد با سه گوسفند در اطرافش که بچه های او هستند و بنفشه هایی که زن همیشه آرزو داشت در حیاط خانه ای که هرگز نداشت، بکارد تجسم پیدا می کند. زن در این میان دتر نهایت به خودی که سال ها به آن تن داده است باز می گردد و مجسمه ی رویایی اش را پس می دهد تا دوباره گوشت بخرد و شامی های خوشمزه درست کند تا همکاران شوهرش از دستپخت زن تعریف کنند. تا برای برادرزاده ی همسرش فنجان های کادوپیچ شده بخرد- چیزی مصرفی و کاربردی نه مثل مجسمه که صرفا جنبه ی زیبایی شناسانه دارد.- و به خواست دخترش برایش خرسی پشمالو می خرد و در اتاق می گذارد. محو شدن زن و خواسته ی بسسار کوچکش به نام فداکاری
.
شهرزاد با موهای وزشده
داستانی که به آرامی از یقین و اتقان به شکی شکه آور می رسد.
 در این داستان هم زنی را داریم که هویتش را از زیبایی و تایید شوهرش و جامعه ی اطرافش می گیرد. یعنی باز هم این دیگری ست که به روشی دیگر- ظاهر و زیبایی چهره- زن را تعریف می کند و هویت می بخشد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید