کتاب گرم و خوش خوان بود. فضای داستان ها همگی در جنوب می گذشت و این تکرر فضای داستانی در مجموعه داستان بیشتر از اینکه به یکدستی کمک کند به نوعی یکنواختی و یکسانی رسیده بود. در همه ی داستان ها نقش خواب بسیار پررنگ است و بر فضای سوریال و توهمی قصه می افزاید.
اما حفره ای که در بخشی از داستان ها به مثابه ی مجموعه داستان وجود دارد خاطره نویسی و وبلاگ نوشت و روایت های شخصی ست که کتاب را از داستان هایی با فرم و پلات مستحکم دور می کند.
می خواستم در گودریدز به کتاب سه ستاره بدهم که دیدم در گودریدز ثبت نشده است.
داستان به داری بگو خیلی نامردی. فضای تازه و وهمی میان خواب و واقعیتی ملموس شده در جاده ای که تا دیروز همیشگی و تکراری بوده اما این بار تازه است.
.
در غروبی رنگ پریده شکل نوستالژی به خود می گیرد. مردی که درحال مردن است و مکان ها به بازپس زنی زمان هایی که بر او گذشته کمک می کنند. نوستالژی
.
تمرین در شبی تاریک
خفت گیرهایی که می خواهند آدم کشی را تمرین کنند ولی نمی کشند. ایده شبیه به فایت کلاب فینچر است. موهیت زندگی را با ترس و هراس پس دادن.
.
داستان جانی گیتار و احنه ها فضای سوریال و میان واقعیت و برزخ حیال
فیلم جانی گیتار در سینما و داستان و فضایی که توسط مرد اسب سوار نمود پیدا می کند.
.
چه دنیایی بود. پیرمردی که از جلال و هوش و حافظه ی معلم ریاضی بودنش افتاده است و پیرزن و پسری که باید از او مراقبت کنند. به نظاره نشستن افول و فروپاشی یک انسان و یک دوره ی تاریخی کوچک در بستر خانه و خانواده
.
داستان کابوس های بیداری
حانه ی فقیر و پیرزن پیرمردی که تکرار می شوند و بیان آرزوهایشان که میان کابوس و رویا معلق می ماند.
.
پروانه ها
زنی که صرع دارد و ایهام در داستان و در فکر همسر راوی به وجود می آورد با نشانه ی دستمال های خیس و تاخورده
.
لالی
داستان و خاطره ای از بهرام حیدری. یافتن شخصیت های کتاب در دنیای واقعی
در وبلاگ داریوش احمدی از رفتن بهرام حیدری و ماجرای راننده شدن و پیکان و ژیانش خواندم. تلخ بود و همه ی اینترنت را برای پیدا کردن حیدری که حالا کجاست و چه می کند گشتم. نبود.
.
خانه ی کوچک ما
آمدن مسافری به شهر و خانه ی کوچک آن ها و شرح وقایع زندگی
.
طلسم
داستان اول و آخر هر دو در فضای مه آلود و عدم قطعیت جاده می گذرند.
طلسم درخت های جنگل را با اشک و اضافه کردن وزن شکستن.
.