دیوان سومنات به نظرم هنوز مراحل سعی وخطای ابوتراب جان است تا رسیدن به سبک بی بدیل خودش.
داستان میناتور که به تن و شمایل میناتورها مربوط می شود. 
"مفهوم کن فیکون را برایش گفته بودم که چیزی بالاتر از نیستی ست."
.
"طوری نگاه می کنی انگار گمشده ای در این نقاشی پیدا کرده ای."
.
"عیب این عشقه های اسلیمی این است که دور تن آدم می پیچد و گاهی در خواب هم سراغ ادم می آید."
.
"زیباترین شکل تنش کی بود؟"
.
بسیار به مفاهیم تن و هیبت و شمایل در داستان های این کتاب اشاره شده است. در طرح نقاشی ها و میناتورها مجسمه سازی. که این کلیدواژه ها در مونالیزای منتشر شاهرخ گیوا و کتاب عطیه عطارزاده- مردن با گیاهان دارویی- بسیار تکرارشده است.
.
"من از روزنه ی کلمات آن ها را می دیدم و هنوز هم می بینم که افق را نگاه میکنند."
.
"زنی که شانه هایش را در تن سنگ جست و جو میکردم."
.
داستان دیوان سومنات دیوان شعری که هرگز نوشته نشده و برمی گردد به ماجرای طاعون شیراز. از ان داستان های خیلی خاص ابوتراب که هیچ فرد دیگری نمیتواند بنویسد.
.
"تبحر وی در سرایش اشعاری بود که از جنس کلمه نبود. شاعر برای شعر جسم قایل شده والتزام بر ساختن شعر را فقدان اشیا دانسته. فی المثل ماه یا ستاره ای که غایب باشد. پرنده ای که در مینای آسمان پر نکشد."

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید