
"مردن به روایت مرداد" از اسم پر از میم و آهنگینش جذبم کرد. مردن و مرداد افتاده بود روی مغزم.
رفتم و از طاقچه پیدایش کردم. نثر گرم و فضای طبقه ی متوسط و متوسط رو به پایین در بیشتر داستان ها به چشم می خورد. زبان کارشده ی داستانی و روایت هایی برای خواننده ی جدی داستان.
چند داستان به شیوه ی دایره ای نوشته شده بودند و باید بعد از تمام شدن هر داستان دوباره به ابتدای داستان بازمی گشتی تا از نظر زمانی و روایت داستانی پیوند بزنی.
.
داستان اول " برف گرم" شوک کتاب بود که به شیوه ای بسیار شجاعانه و جسورانه آغاز شد. راوی مرد که به سمت مرگ می رود و در مسیر خاطرات اخیرش را مرور می کند.
.
داستان " بی بی دل" یکی از ان هایی که دوست داشتم. تلخ و دردناک و شیرین. باعث می شود از این به بعد به هنرمندان خیابانیی توجه بیشتری داشته باشم. یک قصه از لایه های زیرین زندگی شان خوانده ام. یک قصه ی جان دار. پدرش طالبی فروش بود و خودش شاگرد خصوصی داشت که به او گیتار درس می داد و دختر شاگردش عاشقش شده بود.
.
" داستان حاجی بابا" که لحظه ی مرگ حاجی از چشمان پسر را می بینم.در حالت احتضار.
یکی از نکات قابل توجه داستان ها توصیف های مسجع و گاها شاعرانه اما گوش نواز است. یعنی باعث زیبایی داستان ها شده. شاید در بعضی از داستان ها بتوان از بعضی توصیفات چشم پوشید.
.
" خورشید کوچک" از داستان های شیرین و گرم که در باب جنگ است و نیست. پشت صحنه ای از زندگی ست و تاثیری که جنگمی تواند تا کجای زندگی های ساده وکوچک ادم ها بگذارد؟؟
.
."کسری دستنوشته" راوی دختری ست که به دور از خانواده به سمت رویاهای خود رفته و از نظر جامعه رویاهای بی ارزش و دون از شانی دارد.
.
." مردن به روایت مرداد" جزییان داستانی زندگی یک پیرمرد که زنده است اما انگار دچار مرگ تدریجی شده. در نیمه های روز مرداد ، پرستار وارد خانه می شود تا از پیرمرد مراقبت کند اما پیرمرد ناراحت است وغر می زند و از اینکه دیگر کسی او را نمی شناسد و برایش اهمیتی قابل نیست غمگین است و خودش را از پنجره به بیرون پرتاپ می کند.
.
" مرگ مدام" با راوی مرد رو به رو هستیم که دکتر زنش را می کشد. " و خاک می ریخت توی چاله چوله انگاردوباره سیما مرده باشد."
.
"ارمله" یکی از قصه های خوب با ضربه ی نهایی داستان/ " وقتی امده بود یک پارچه چادری بخرد و چشم هاش را انداخته بود روی توپ های پارچه خواسته بودمش." فضاهای غیرشهری و زندگی های از یاد رفته در داستان های مرجان پر است. نثر قدیمی ای که کلمه های نوستالژیک و اسامی خاص دارد. مثلا " آق سقال" " کوراغلی" " زنک لجاره"
.
داستان هذیان در یک فضای هالوسینشنی رخ می دهد که مرد بیماری در حال مردن روی تخت صحنه هایی از زنش و زندگی تمام شده اش را می بیند.
.
" یک جفت پولک آبی" داستان از زبان شیرین عقلی به اسم مهشید بیان می شود.
برایم خیلی جالب بود. اخیرا با همراهی آقای محمد کشاورز یک داستان نوشتم به اسم " پیراهن آبی پنج ماهی" که آن هم از زبان یک شیرین عقل است. و این آبی بود در این دو داستان برایم جالب بود.
" گل سجاف یقه ام."
" بعد حیاط را آب پاشیدم. پله ها را آب پپاشیدم. گلدان های حسن یوسف را هم."
" بعد ننه آقا گفت می فرستدم خانه ی قدم خیر که پسرهاش همیشه مسخره ام می کنند."
" سنجاقکم که مثل من چشم هاش از هم زیاد فاصله داشت."
.
کتابی بود که کاغذی اش را حتما می خرم.یک نقد و بررسی خوب هم از امین شیرپور خواندم راجع به کتاب که بسیار کمک کننده بود. هر دوی شان از برگزیدگان جایزه ی ادبی بهرام صادقی و جلال هستند.
ز مرجان نویسنده ی کتاب از ان ادم های گشاده روست. ادمی که آوای دوستی اش را از این همه فاصله می شود حس کرد. ادمی که ندیده ام ش. خوانده ام او را و برای هم کلمه فرستاده ایم. کلمه های سبز که بذرهای دوستی می شوند. من به کلمه ها ایمان دارم.
دیدگاهها