به پیشنهاد نجمه شروع کرده ام به خواندن. خواندن که نه- گوش دادن قصه های کتاب" بلاخره یک روز قشنگ حرف می زنم" دیوید سداریس. واقعا بامزه و خنده دار است.دو داستان را گوش دادم. یکی که پدر به زور می خواهد بچه ها را موسیقی دان کند و دیگر که معلم گفتاردرمانی هر روز می آید و تمرین درست تلفظ کردن س و شین را می دهد.
دیروز در کتابخانه من بودم و یک آقای هندی. در تمام مدت ما تنها نشسته بودیم و او داشت با لپ تاپ سیب دارش چیزهایی می خواند و من با لپ تاپ سفید بدون سیبم چیزهایی می نوشتم. او برای من یکی از ادم های از قصه بیرون آمده ی جومپا لاهیری بود. شاید از همنام بیرون افتاده بود. شاید از مترجم دردها. شاید از گودی که به تازگی شروعش کرده ام.
برایم جالب بود این نگاه. اولین بار که این همه احساس نزدیکی و دوستی داشتم با ادمی که حتی با هم یک کلمه هم حرف نزدیم.
من سه دوست هندی دارم که یکی شان از همان اول گفت بیا با برادرم آشنا شو.. و خیلی سنتی مابانه به شیوه ی ایران راه و رسم مزدوج شدن شرقی را داشت فراهم می کرد.
با هیچ کدام این احساس نزدیکی بعد از خواندن کتاب های لاهیری را نداشتم. معجزه ی قصه به دیگر سخن...
.
داستان کوتاه هایی که این روزها می خوانم از وبلاگ دوست تازه یافته ی نویسنده ام امین شیرپور است و وب سایت دوات رضا قاسمی
.
شهر کوچک ما- احمد محمود را برای دومین بار خواندم و این بار بسیار بیشتر از بار اول که برایم سخت خوان بود دوست داشتم.
آفاق این داستان که می میرد با موهای شبق گون اش. که تیر می خورد و خانه شان را هم خراب می کنند. فضا گرم و مرطوب و جنوبی ست.
آفاق این داستان من را تا آفاق داستان اسفار کاتبان هم برد.نمی دانم چرا. شاید به دلیل اسم های همنام شان.
.
داستان دیوانه ها از عبدالواحد برهانی را خواندم.
فضای عجیب و نامنسجمی داشت.
.
مدونا نوشته ی مرتضی بخشایش
داستانی روایتی و گزارش گونه که با پایان بندی ای از نوع کلاسیک و اخلاق مدارانه بسته شد.
.
عاشقیت در پاورقی نوشته ی مهسا محب علی
سیر عشق و ملال با ظرافت
.
آمیخته به بوی ادویه ها مریم منوچهری که برگزیده ی داستان بهرام صادقی ست. این داستان را در سایت خوابگرد خواندم. یکی از داستان های قابل تامل و دوست داشتنی. نامه هایی از تهران و قاهره با موضوع دوری و عشق ومهاجرت.
.
داستان پله نوشته ی خسرو دوامی
این داستان را از سایت دوات رضا قاسمی خواندم.
قبل تر از خسرو دوامی که در آمریکا زندگی می کند داستان فوق العاده ای به اسم مهتاب را در کتاب داستان های کوتاه پست مدرن در ایران که توسط حسین پاینده جمع آوری شده خوانده بودم. داستان در قالب های گزارش کارآگاه پلیس و نامه ی عاشقانه و قصه و خیال و دورهمی های شبانه می گذشت.
داستان پله تا حدی رنگ و بوی آن را داشت. باز هم گم شدن و غرق شدن دختر داستان به مثابه ی شخصیت اصلی
.
دو داستان خواندم از کتاب" رو به آسمان شب" خولیو کورتاثار.
نویسنده های آمریکا لاتین که به احساس و برانگیختن خواننده بسیار بها می دهند. داستان ها به اسم " آکسوتول" و دیگری" رو به آسمان شب"
.
سه داستان خواندم از فریبا منتظرظهور.
داستان هایی روان و شیرین که تا آخرش می خوانی.
اسم داستان ها " یک پاراگراف" " دلبستگی ساده ست"داستانی ضدکلیشه ای از دل بسته شدن به حضور همیشگی یک مگس در خانه و داستان " سرت به کار خودت باشه" در این داستان شخصیت ها با یک دیالوگ خودشان را رو می کنند.درانتها وقتی صاحب بنگاه به پسر می گوید " سرت به کار خودت باشه" نماد همه ی ادم هایی می شود که در را برای دانشجویان فراری باز نمی کردند.
.
کبوترهای تراس
احمد داوری
داستانی که کبوتر به عنوان نمانیده ی مالدربزرگ گم شده به دلیل آلزایمر ظاهر می شود. این داستان نیاز به بازنویسی دارد از این جهت هنوزبسیار می شود از داستان برید و حذف کرد.
.
همسایه امیرحسین خورشیدفر
به صورت ظریفی شروع یک رابطه ی ممنوعه را خبر می دهد. علاقه ی دو زن همسایه به یکدیگر که هر دو قبلا ازدواج کرده اند.
.
یک داستان هم از گابریل گارسیا مارکزدانلود کرده بودم به اسم خواب نیمروز سه شنبه. داستان به شیوه ی همینگوی نوشته شده که به مارکز نمی آید.
.
داستان های بهرام صادقی که در سایت خوابگرد خواندم.
دو داستان فوق العاده ی " گروه پزشکی65 یاسمن دارابی" و " کار گل" محمدمهدی پارسا
هر دو داستان آشنایی زدایی شده و پرازخلاقیت هستند.(امروز در نقد کاشوب در مجله ی الفیا دیدم نوشتن کیریتور به جای خلاقیت. "ر" ش هم زیاد بود :|
داستان کار گل قصه ی طلبه ای ست که مادرش معتاد است و او با لباس روحانی مجبوراست برای او مواد تهیه کند. طلبه از ان هایی ست که در زیرگذر ولیعصر می نشینند و سفالگری می کنند و میز دارند و...)
و داستان گروه پزشکی، پزشکی های ورودی سال 63 دانشگاه تهران است که در تلگرام گروه زده اند.
عالی بودند این دو داستان.
.
داستان تاسیان الهام نظری را خواندم.
تاسیان یک کلمه ی گیلانی ست به معنای غمی که بعد از رفتن ادم ها بر دل نشنید. قصه ی جالبی بود اما داستان های فرعی زیادی داشت که کاملا قابل حذف بودند و به خط سیر داستانی آسیبی نمی رسه به حذف شون.
.
داستان گردالی یاسمن دارابی
سوژه ی خاص و قوی ای بود. سه دختر یک چشم. اما داستان کمی پیچیدگی داشت که می تونست روان تر نوشته بشه.
.
داستان گرگ گلشیری را هم خواندم. فضای بسیار فوق العاده و سوریالی داشت و من را یاد داستان های پیمان اسماعیلی مخصوصا نگهبان انداخت.