شعر می خوانم. شاید مفری باشد. پناهی. نجاتی. جایی برای خنک کردن حفره ی مذابم.
.
. " برگ های بی عشوه ی ختمی" سعدی گل بیانی
.
"سیگار امروزم را به من بدهید.
به چیزی میان انگشت هایم احتیاج دارم
تا یادم برود در تنهایی نفس می کشم."
.
"اینجا میان غروب هیچ کس جز غیاب تونیست.
و جای خالی ات
خرد و خراب از گردنه می وزد با باد."
.
" در حافظه ی یک گوزن در جنگل."
.
" وقتی خواب بعدازظهر واتاق پاییز را به هم می بافتیم
رمان مغرور بود
و آفتاب با خیال راحت روی ملافه ها می خوابید."
.
و عشق به استخوان بندی انسانی در رحمی که نداری .
--------------فرزانه قوامی- کارتینا توفان مورد علاقه ی من است.
امروز فهمیدم رگ هایم را به نام تو کرده ام.
.
یونجه گذشته ام توی تنم. در من گاوی است که از غریزه و غمزه چیزی نمی داند.
می چرا در رویاهای لاغرش و تنهایی اش را حجامت می کند.
.
.
سه قطره آفتاب چکانده ام در گلویت
.
.
در انتهای دالان مغزم پرنده ای مرده بود.
امروز فهمیدم رگ هایم را به نام تو کرده ام.
.
یونجه گذشته ام توی تنم. در من گاوی است که از غریزه و غمزه چیزی نمی داند.
می چرا در رویاهای لاغرش و تنهایی اش را حجامت می کند.
.
.
سه قطره آفتاب چکانده ام در گلویت
.
.
در انتهای دالان مغزم پرنده ای مرده بود.
------------------ برای سنگ ها- سارا محمدی اردهالی
هراز چندگاهی خاطره ای بی احتیاط می گذرد.
.
آرامم. شکل چمدان لباس های زمستانی
.
.
کاش شماره ات را داشتم
همین امشب زنگ می زدم
قطع می کردم
.
.
آن ها می گردند
مرا از روی مهره های کمرت
شناسایی می کنند.
.
.
.
آرامم. شکل چمدان لباس های زمستانی
.
.
کاش شماره ات را داشتم
همین امشب زنگ می زدم
قطع می کردم
.
.
آن ها می گردند
مرا از روی مهره های کمرت
شناسایی می کنند.
.
.
.