شاد، سرشار، موقعیت های واقعا گرم و گیرا و بامزه. بی نهایت طنزپردازانه.
و وقتی ماجرای هفت سال زمان بردن این کتاب را شنیدم اشک و لبخند در هم تنیده بود.
.
"موقعیت پولی گراف دروغ سنجی که در همه ی زمان ها بوق می خورد."
.
"برعکس توی فیلم ها که همه ی معلول ها و فقیرها از بوی ترحم بالا می آورند، من برای خودم ترحم جمع می کنم."
.
"یک نقطه ی بیش فرق رحیم و رجیم نیست. از نقطه ای بترس که شیطانی ات کند."
.
"سوال هایی که در رابطه با قم باید پرسید."
.
"عرضه ی غش کردن هم ندارم. تو دبستان یک بار آرزو به دلم ماند که خون دماغ بشوم و دستم را بالا بگیرم و به حیاط مدرسه بروم."
.
"تو کوالا همه خوب رانندگی می کنند. خارجی هم نرفته. هم کوالالامپور. به کل یادشان رفته توی همین آب و هوای آلوده ی وارونه قد کشیده و مغزشان سال ها به جای فسفر با سرب کار می کرده."
.
"امار نیروی انتظامی را خواندم که می گفت توی تهران، زنان خیابانی بیشتر از پنج دقیقه توی خیابان معطل نمی شوند. میت با آن همه ارج و قرب و سلام و صلوات بیشتر از اینها روی زمین می ماند."
.
"دستگاه ادم خردکن است مسعود."