مضامین کارهای فریبا وفی از ازل تا ابد یکسان هستند ولی در کارهای متاخرش این مضامین بسیار عمیق تر و موشکافانه تر بررسی می شوندم.
در راه ویلا. با سه داستان خیلی روان کاوی شده و بقیه ی داستان ها سطحی و تا حدی به بازی های خانوادگی نزدیک می شد.
.
داستان در راه ویلا- رابطه ی خدشه دار مادر و دختر- مادری که شاد است و امید دارد. دختری که یک بچه دارد و از زندگی ناراحت است و امیدی ندارد و رفتارهای مادرش روی نرو دختر است.
.
" خانه از حضور سنگین من خالی می شد."
.
"مامان از روی مبل بلند شد. النگوهایش صدا می داد. بعد بویش آمد. بوی پشم خیس می داد."
.
"همیشه این را می گفت. تعارفی بود که بامرگ داشت. می خواست من را با خودش مهربان تر کند."
.
"حرکت پاها به نظرم رقص شوق یک حرکت ممنوع بود و مرا یاد اتفاق های مبهم و نامفهوم خانه می انداخت."
.
"کسالت سال های زندگی ام را با خود بار کرده بودم و مثل حمالی به مکان دیگری می بردم."
.
"پماد بهانه ای بود که مرا ببخشد. هر دو این را می دانستیم."
.
عروس ها. رابطه ی خواهرشوهر و عروسی بر سر سختی مزاج
.
دهن کجی- داستانی زنی در هزارتوی خودش. از داستان های خوب مجموعه
- از رفتن به تیاتر شروع می شود تا هرگز نرفتن و گوشت و مرغ خریدن و تغییر شخصیت زن
.
"تیاتر رفتن با کل کارهای روزمره ی ما متفاوت بود و اصلا همین بود که راضی مان می کرد."
.
"شوهرم سخت کار می کند و همیشه دیر به خانه می آید. من هم دلم نمی آید پولی را با چنان مشقتی به دست می آید، یک شبه خرج کنم. خریدن گوشت و رساندن پروتین به بدن بچه ها مهم تر است."
.
"هزار کار و برنامه ی دیگر هم داشتم که هر بار موکول می شد به ماه و فصل بعدی."
.
"رفته رفته کینه ی این زندگی را به دل گرفتم. این زندگی به نظرم هر روز بی معناتر از قبل می شد. موذی و نامحسوس فاصله ام را از قبل بیشتر می کرد."
.
در این داستان یک مسلیه ای که وجود دارد تغییر به یکباره و با سرعت زن به سمت کتابخوان شدن و تصمیم های پنهانی گرفتن است که با منطق داستانی و شیوه ی زندگی زن نمی خواند.
.
کافی شاپ داستان رو به رو شدن دختری نوجوان با پیرمردی تنها که از آمریکا برگشته است. هر دو به خانه ی پیرمرد می روند. به نظرم این داستان بسیار کلیشه ای از آب درامده.
.
"یک دفعه تنها شدم."
"اینجا مگر تنها نیستید؟"
"چرا. ولی تنهایی اینجا با مال آن جا فرق دارد. آدم آنجا مثل ماهی بیرون مانده از دریاست."
"یعنی ماهی مرده؟"
"مرده نه. می اندازندت توی دریاچه های مصنوعی خیلی خوشگل و بی نقص. آکواریوم. خلاصه توی آب هستی و حتی بهتر شنا می کنی ولی فکرت جای دیگری ست."
.
داستان حلوای زعفرانی.
مادری که برای مرگش برنامه می ریزد و به بچه ها می گوید چه کار کنند.
.
داستان گرگ ها قرار بوده به فضای بی بدیل کارهای پیمان اسماعیلی نزدیک شود. اما نافرجام و ناموفق
انتخاب لوکیشن کوه و مه و صدای زوزه و باد سرد و تاریکی
.
زنی که شوهر داشت.
یکی از داستان های روانکاوانه ی دیگر این مجموعه
.
"شوهرش نگفته بود که پشیمان است. نمی توانست چنین حرفی بزند. زبان برای گفتن این کلمات نمی گشت. مثل کسی که مجبور باشد به زبان بیگانه ای حرف بزند.
مرد، یخچال را تمیز کرده بود. خیلی بهتر از زن. مردی که رو به روی یخچال نشسته بود خیلی فرق داشت با مردی که ان حرف ها را زده بود."
در راه ویلا- فریبا وفی
- نوشته شده توسط راضیه مهدی زاده
- دسته: جزیره ی کاغذی|کتاب ها|