دو داستان "یونس جنگل حرا" نسیبه فضل اللهی  و " طبیعت بی جان" محمد کشاورز را خواندم.
با عطش خواندم. چون هر دوی نویسنده ها را دوست دارم. یک بار باید یک چیزی بنویسم و در آن بپردازم به تفکیک کردن نوشته و نویسنده.. مخصوصا در زمانه ای که دستمان در تلگرام و ایتساگرام و فیس بوک و جهان های مجازی به راحتی به نویسندگان می رسد.
یکی از نویسنده هایی که من دوست ندارم چون سرد است و برخورد سردی با آدم دارد یکی از کتاب های اولش را دوست داشتم و با خودم تلاش کردم روی خواندن کتاب دومش تاثیری نگذارد در من.. گذاشت و نتوانستم بیشتر از بیشت صفحه ی اول کتاب جلو بروم.
.
یونس جنگل حرا
داستان یکی از شهیدان غواصی بود که دست بسته در آب پیدا شده بود. جنوبی و گرم و محکم نوشته شده بود. خدیجه شریعتی که این روزها دارم داستان " قوها هم پیر می شوند" را از او می خوانم. داستان اول را دوست داشتم از او.. حالا بعدا راجع  به این کتاب مفصل تر حرف می زنیم. خدیجه شریعتی راجع به این داستان گفته بود این داستان عرق ریزی روح است و ذهن.
.
داستان " یونس جنگل حرا" و کلمه هایی که در لفافه ی این صفحه ی سفید مجازی به جای می گذارم از این داستان
.
" پک جلاقی زد و دود را از منخرینش بیرون داد."
.
" روی خونابه ی حیاط می کوبید و شلتاق می کرد."
.
" دخترهای لندوک و نحیف"
.
" نه والا عامو- ولک- کاکا."
.
پیش غازی( به معنای بندبازی) و معلق بازی... من فکر می کردم قاضی درستش باشد اما غازی درست اس.
.
"مندیل چرک مرده و دشداشه ی سفید"
.
"توی شهر چو افتاده بود."
.
"عکس را توی لفافی پیچید و توی جیب سراند."
.
" تا کمر توی گل و شل کوچه گیر کرده بود."
.
"سرش به جلافی و وصله پینه ی لنج ها گرم بود."
.
" پی نک و نال حرف دلش می رفت."
.
"لغز می خوندی به گوشش"
.
"حاشا هم می کنی کذاب"
.
"جامون تنگ و پچل بود."
.
" توی قماره ی لنج ایستاده بود."
.
"شاخ و برگ مغیل ها."
.
دست های آماسیده و لرزان
.
"درها را قفل و کلون می کردند."
.
.
داستان طبیعت بی جان. محمد کشاورز- داستانی نمادین. من فکر می کنم اینجا کبک شاید نشانه ی صلح باشد و پر قرمزش که هر چقدر خون می ریزد و بارها می میرد اما واقعا نمی میرد و با آن نشانه ی سفید پایش همیشه و بارها و بارها زنده است و در تن و بدن های دیگر حلول می کند و تا ابد به زندگی ادامه می دهد.
 
اسم های خسرو و نوذر و اهورا
- فوج پرندگان هراسان پریدیند.
.
کبوتر کوهی و کبک تهیی
.
عصبی هوفه ای کشید.
.
سوروسات نهار
.
تله گذار قیه می کشد.
.
تقلایش تله را پاره می کند.
.
چای را تیاره کنیم.
.
درخت تنگرس- همان بادام کوهی ست.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید