رازی صبح ها که از خواب بیدار می شود مثل یک بچه ی لوس و ننر است. بهتر است با او حرف نزنید چون بیشتر از سر تکان دادن فقط فحش خواهید شنید. البته بعضی از صبح ها که کمتر خوابیده شاد و شنگول از خواب بیدار می شود. حرف های بامزه ای می زند و تمامی اعضای خانواده را می خنداند و دو ساعت بعد با خنده دوباره به خواب می رود اما این به ندرت اتفاق می افتد. آنچه معمول است اینکه باید بدخلق یک ساعت در تخت دراز بکشد و ساعات اولیه ی صبح را به چک کردن تمامی عکس های منتشرشده در اینستاگرام و خواندن تمامی پیامهای همه ی کانال های موجود در اینستاگرام بگذراند.
رازی هیچ وقت موهایش را شانه نمی زند. اولین چیزی که در بار اول آشنایی با اودر چشمان شما فرو می رود،موهای وزوزی او هستند که مثل شاخه های هرس نشده ی درختان جنگلی می باشند. حتی یک بار چند نفر از دوستانش تصمیم گرفتند به عنوان" رزولوشن یک ماهه" از او بخواهند که هر روز موهایش را شانه کند ولی مگر می شود رازی بیشتر از دو روز این کار را انجام دهد؟
رازی یک شلخته ی پست مدرن است. اجازه بدهید بیشتر توضیح بدهم تا کانفیوز نشوید یا به زبان خودمان" گ گیجه"نگیرید. رازی عاشق رنگ و زیبایی ست و تمام خانه را با اشیا کوچک رنگی تززین می کند و در هرگوشه ای یک گلدان سبز می شکند. گلدان های رازی در تمام خانه پراکنده اند. گلدان های عجیب در طرح ها و رنگ های متنوع، یک بطری آب، یک تنگ ماهی، یک پارچ،یک لیوان بزرگ و یک انگشت دانه ی کوچک. اما اگر فکر می کنید زیبایی به معنای تمیزی هم هست سخت در اشتباهید. رازی برای دور ریختن آشغالها همیشه سریع ترین روش ممکن را انتخاب می کند. جای هسته های میوه، پشت مبل است. موهای کنده شده روی قالی و دستمال کاغذی های مفی را می توانید زیر تخت پیدا کنید. از او در مورد جای جارو یا میز اتو سوال کنید متوجه می شوید اصلا اطلاعی درمورد وجود این اشیا در خانه ندارد.
و چون همیشه فراموش می کند چای ته لیوان را بشوردف می توان فال قهوه اش را در کف لیوان های خانه خواند.
اهمیت رنگ های متنوع در زندگی رازی به دکوراسیون خانه محدود نمی شود. مثلا رازی عذاهای هنری درست می کند که رنگ های زیبایی دارند. بعضی غذاها زرد هستند، بعضی ها مثل آش رشته سبز که با ماکارونی و لوبیای کنسروی درست می شود. اگر میز عذا فاقد یکی از رنگ های اصلی باشد رازی می تواند با اضافه کردن نوشابه ی سیاه،آب پرتغال زرد،آب انار قرمز یا دوغ سفید، رنگ های تازه ای به سفره اضافه کند و آن را اماده ی عکس اینستاگرامی کند.
رازی دوست ندارد با کسی تلفنی صحبت کند مخصوصا حرف زدن با " اکستندد فمیلی" را وقت تلف کردن می داند ولی اگر از شما خوشش بیاید با دست هایی که در هوا تکان می خورند ساعت ها برایتان از هر زمان و مکانی داستان تعریف می کند اما باید مواظب باشید چون وقتی هیجان زده می شودبا مشت شما را می زند. این است که در حین داستان شنیدن، رقص پا را فراموش نکنید و گارد خود را پایین نیاورید.
رازی عاشق خانه های گوشه دار است. " گوشه" در فرهنگ لغت رازی معادل " قناسی" در فرهنگ لغت بقیه است. او مثلا عاشق خانه ی ماست که در کنار چهار گوشه ی مستطیل شکش، یک برآمدگی بزرگ دارد.
خانه ی ما؟
بله درست حدس زدید. رازی همسر من است. من چهار سال است که با رازی ازدواج کرده ام و او شش سال از من کوچکتر است. راستش رازی" هت تیریک" من به حضرت مرگ است. من زندگی را در چشم های زیبای او دوباره زندگی می کنم. با او جاهایی را که بارها دیده ام دوباره برای اولین بار تجریه می کنم. مسیرهایی را که بارها رفته ام به تازگی کشف می کنم.عطرهای تکراری را دوباره از بینی او بو می کشم. با ذوق کردن او ذوق می کنم و هیجان گذران امتحاناتی را که داده ام دوباره تجربه می کنم.
گاهی اوقات فراموش می کنم که رازی شش سال از من کوچک تر است. که خیلی از چیزهایی را که من یاد گرفته ام نمی داند. راستش خودش هم گاهی فراموش می کند که کوچک است و بیشتر سال های زندگی پیش رویش است. که رشد کردن و بزرگ شدن با پوست انداختن و درد و ناراحتی همراه است.
رازی خودش یک گوشه ی بزرگ در زندگی مربع شکل من است. گوشه ای که سرش را از کنار مربع بالا کشیده و بزرگ شده، چنان بزرگ که بقیه ی اضلاع مربعرا به دنبال خودش می کشد. یک گوشه ی قشنگ که تمامی مربع را مجذوب خودش کرده. هی، گوشه ی قشنگ من! خوشحالم که قناسی ِ زندگی مربع شکل من شدی.