بخش اول شب طلمانی یلدا بسیار دیرفهم ودور تاریخی بود.در جنگ ودر سرزمین های سرد وحوالی روسیه. بخش دوم بیشترین گرما وهمذات پنداری را داشت. زندگی سدا در کلیسا.

و در مجموع کلمه ها و نثر بسیار قوام یافته ی کتاب از مهمترین ویژگی هایش هستند.

.

"سر جهان نیاموختم اما گیاهان صحرایی بسیاری شناختم."

.

"من در محله های کهنه، میان غبار اجدادم، میان باغستان ها پرسه می زدم."

.

"سال های میانسالی بود. آن سال هایی که مرد دچار شوریدگی ثانوی زندگانی می شود و خلا نگریستن به سال هایی که چون برف در آفتاب تموز می نماید و هراس از کارنامه ی خالی."

.

بخش سدا در کلیسا و زیست جهان او به شدت من را به یاد سرگذشت ندیمه می اندازد. این جمله مثلا: " رشد ما روز به روز کامل تر می شد. من پا به دنیای زنان می گذاشتم و چاره ای نبود. من برای خدمت کردن و زاییدن پا به جهان گذاشته بودم. اندک اندک از مادر خود می آموختم که ما را در برابر کار جهان، اختیاری نیست."

.

فضای بسیار خاص و آشنایی زدایی شده ای دارد این کتاب در ادبیات ایران. شیوه ی فرم روایی هم نوین است. اول به شکل مبسوط زندگی مرد در تاریخ جنگ و سرما وبعد زندگی دختر در کلیسا.

.

" وقتی به نقاشی سرگرم می شدی دورتر از من بودی.دست نیافتی. آن هنگام عاشقت بودم. چون به من وبه دنیا بی اعتنا بودی. در آن اتاق کوچک، با لحاف گلبهی و پشتی های مخملی می نشستی وتک درختی را در کنار چینه ای خشتی که هنوز زیر برف نرفته بود، نقاشی می کردی. تو بی نیاز بودی و من به تو غبطه می خوردم."

.

"موجودی کوچک در تنم می تپید. حیات و موت در دو سویم."

.

"مرگ او چه گرهی از کار جهان می گشاید؟ پس او را زنده نگه دار. به من رحم کن تا دوباره ایمان بیاورم." اما مادر مرد. بعداز ظهری بود آفتابی. باد می وزید و برگ های نورسته را به جنبش در می آورد."

.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید