درباره کتاب " هفت قدم بلند" نوشته " راضیه مهدی زاده "
جولان مدرنیته در داستان
مریم تاواتاو
تمام داستانهای عالَم گفته شده ؛ اما قطعا چسبیدن به این حقیقت با این پیشداوری که بشر، شکل تازهای از روایت را شاهد نیست، یک برداشت ایستایی و عجولانه است که تنها ناامیدی در مسیر خلق داستان را پیش روی نویسنده میگذارد. تاریخ ادبیات نشان داده که انسان از دوره سنت تا زمانه مدرنیته با ماجراهای عجیب و غریبی دست و پنجه نرم کرده که هر بخش را به مقتضای امکانات زمانی، مکانی و زبانی مکتوب کرده تا رد پررنگتری از آن حوادث را پابهپای تاریخنویسی و در مسیری جداگانه به جا بگذارد و درعین حال با قصهگویی از بار عاطفیِ غم آن مشکل کم کند. حالا که زمانه به اینجا رسیده، نوسندهها ماندهاند سکاندار نوشتن آن هم در نقطهای که درونمایههای کلی از زندگی انسان گفته شده اما هنوز نوعهای تازهای از روایت وجود دارد که در سایه مسائل تازه جهان مدرن، امکان کنکاش و خلق درام را دارد. هنوز نوشتن پناه است و برندگانِ قلم، همانهایی هستند که به توان خلق ماجراهای جدید در بستر درونمایههای قدیم اما با معرفی موضوعات تازه امیدوارند. "بعد از هفت قدم بلند" از جنس همین تلاشهاست. کتاب، مجموعه ده داستان کوتاه است که در بطن خود دغدغههای محیط زیستی، تنهایی انسان مدرن و البته تلاش در بهبود رابطه انسان با محیط و انسان با انسان را سرلوحه قرار داده و میخواهد از این تنگنای ترس از نوشتن عبور کند.
"راضیه مهدیزاده" مسائل دوره مدرن را با زبانی قصه گو طوری بیان میکند که در آن فرصتی برای کشف و شهود باقی میگذارد. او مساله خشکی زاینده رود یا تنهایی آدمهای دور از وطن را داستانیتر از آن میداند که به ساخت قصه راهشان ندهد. از طرفی تصویری واضح و پر از حس را پیش روی خوانند میگذارد. توجه به سنگها و بازی با آنها در داستان "هجدهم مهرماه" به تنهایی نشان ازقوت قلم او دارد؛ قلمی که آنقدر رنگ، بو و حس به جریان هر یک داستانها تزریق کرده که نمیتوان از تاثیر قدرت تصویرسازی در داستاننویسی مدرن چشم پوشید.
نویسنده، نبودِ آب و وجود خشکسالی را به نبود محبت ربط میدهد، به تشنگی معناهای مختلف میبخشد و به آلزایمر، تلفیق خاطرات و مساله مرگ، نگاه تازهای میکند. او دغدغه مدرنیته را با طبیعت گره می زند، از سختیِ روبرگرداندنِ طبیعت میگوید و در تمام اینها اگرچه بستر داستان درباره دغدغه محیط زیستی است اما او و قلمش طوری در مسیر نوشتن میتازند که صرفا به همین مفهومِ پیچیده توجه نمیکنند بلکه نویسنده جهان دغدغههایش را به جهان بیرون از خودش وصل کرده و از انسان مدرن تصویری قابل لمس ساخته؛ تصویری که با تمام کاستیها او را موجود قابل درکتری میداند که گاه توانِ منطقی رفتارکردن را ندارد و آنقدر بیپناه میشود که خود را در زمانه گستردگی وسایل ارتباطی، عجیب تنها میبیند. اگرچه این تنهایی موضوعی است که در داستانهای مختلفی از ادبیات گذشته گفته شده اما جنس تازهای در این کتاب دارد؛ جنسی که به اقتضای زمان حادثه، شکل تازهای گرفته و سعی دارد بگوید که دستهایی که داغ تنهایی را حس میکنند هر یک درجهای خاص از گرما را تحمل میکنیم و این درجه، منحصر به فردتر از آن است که بتوان آن را به همه تعمیم داد. این تعمیم یعنی تفاوت دستها را نادیده گرفتن و اتفاقی را که داغها روی روحهای مختلف میگذارد یکسان پنداشتن؛ و البته انسان و پیچیدگیهایش به گونهای نیست که به راحتی از تیغ یکسانسازی به سر سلامت عبور کند. جهان قصه و دنیای ادبیات، داستان کسی را آنقدر منحصربه فرد دانستن است به گونهای که به او این حق را داد که مرکز توجه خواننده قرار گیرد و دغدغهها، باورها و مسائلش عنصر مرکزی یک داستان شود.
فضاپردازی و توجه به عناصر زمان و مکان در ظرف کوچک داستان کوتاه، عاملی پیچیده است که اگر نویسنده از پسِ بیان آن بربیاید یعنی بخش مهمی از راه روایت خود را رفته است. مهدیزاده آنچنان این ظرف را لبریز از قصه و جزییات میکند که به غایت برای انتقال حس کافی است؛ نه آنقدر غلیظ که محتوای ظرف از آن لبریز شود و نه آنقدر کم که ظرافتِ پر بودن یک ظرف را به رخ نکشد. او داستان را به مثابه غذای روح قدری در ظرف مخاطب میکِشد که خواننده سیراب شود.
شاید در بخشهای از کتابی میشد با عمق بیشتری، شخصیتپردازی را در نمایش آدمهای قصه به داستان تزریق کرد. در شکل فعلی گاه آدمهای کتاب در توصیفات فراوان آن گم شدهاند و این ابهام با کمی تعدیل در تصاویر پیش روی مخاطب برطرف میشد و ایده اصلی بیشتر به چشم میآمد. هرچند در همین ورژن هم هفت قدم بلند، مجموعهای از داستان کوتاه است که با تکیه بر خلاقیت آغشته به قلمش همراهی خواننده را در مسیر روایت به دست گرفته.